بیکران راهکار سعادت

ثبت و صدور گواهینامه های بین المللی استاندارد

بیکران راهکار سعادت

ثبت و صدور گواهینامه های بین المللی استاندارد

کارآفرینی اجتماعی نیاز جوامع امروزی (مقاله پژوهشی)

کارآفرینی اجتماعی فرایندی است که پیشرفت اجتماعی را تسریع می کند. این پدیده و رشد ان در سالهای اخیر توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. (سیوسیند و همکاران[1]،2014) (عزیزی،2017)   کارآفرینی اجتماعی بعنوان منبع مهمی از ثروت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیست محیطی شناسایی شده است. (پاولوف[2]،2017) (شکوهی و همکاران،2018) این پدیده علمی در دنیا راه حلی برای تسهیل تغییرات اجتماعی و کمک به توسعه پایدار اجتماعی- اقتصادی در سطح کلان و افزایش بازدهی و پاسخگویی سازمانهای اجتماعی در سطح خرد شناخته می شود. کارآفرینی اجتماعی سازه­ای چند بعدی،دینامیک و پویاست که در نقطه تقاطع میان بخش های عمومی، خصوصی و اجتماعی قابل فهم است. (فیروزآبادی و همکاران،2018) لکن بخش اقتصادی غیرانتفاعی -اجتماعی بیش از پیش روش کارآفرینی را برای پیگیری بیشتر اهداف اجتماعی خود اتخاذ کرده­است.(سازمان توسعه همکاری اقتصادی[3]،2010) در مقابله با مسائل اقتصادی-اجتماعی (مسائل اجتماعی و محرومیت اجتماعی) چهار پارادایم دولتی، بازار آزاد، خیریه ها و کارآفرینی اجتماعی مطرح شده است. تداوم مسائل و افزایش محرومیتهای اجتماعی (فقر و بیکاری) نشان می دهد که بخش دولت، بازار و سازمانهای غیرانتفاعی به حل این مسائل قادر نبوده­اند. امروزه موثرترین و پایدارترین راه حل توسعه کارآفرینی اجتماعی است. (رمضانی و همکاران،1397) (لاسما[4]،2012) (اکونومیست[5]،2013) (داو و همکاران[6]،2017) کارآفرینی اجتماعی می‌تواند، زمانی که دست نامرئی بازار نه تنها نتوانسته رفاه اجتماعی را افزایش دهد، بلکه نابرابری اجتماعی را افزایش داده، به عنوان جایگزینی برای رسیدگی به خیر عمومی در نظر گرفته شود.(پاولوف،2017) کارآفرینی اجتماعی نشان می دهد که مسئولیت کارهای امنیت اجتماعی در حال انتقال از سیاست عمومی به خصوصی و ابتکارات شخصی است. (هالت و همکاران[7]،2017) هدف کارآفرینی اجتماعی تامین نیازهای برآوردنشده­ی اجتماعی و پاسخ به چالش­های اجتماعی،(سازمان توسعه همکاری اقتصادی،2010) و همچنین ارائه راه حل های نوآورانه برای حل مشکلات اجتماعی حل نشده و ایجاد ارزش های اجتماعی است. (بتورینا و بژوان[8]،2015)

کارآفرینی اجتماعی اغلب شکلی نوآورانه از فعالیت های سازمان های جامعه مدنی به شمار می رود. (بتورینا و بژوان،2015) کارآفرینی اجتماعی توسط افراد یا سازمان هایی نشان داده می شود که از ابتکارات ایجاد شده با انگیزه سود برای مقابله با یک مسئله اجتماعی یعنی با کمک به دیگران در ایجاد شغل یا آموزش افراد برای تقویت شایستگی های خود استفاده می کنند. (ایرینگیبل[9]،2017) (سیجاریتو و همکاران[10]،2018)

فعالیت کارآفرینی مجموعه ای از اقدامات، ویژگی ها، نگرش ها و رفتارهایی است که می تواند مستقیماً در طی فرآیند نوآوری برای نوآور (سازمان یا فرد) دنبال شود. این شامل انگیزه ای برای فعال بودن در انجام کاری می باشد که به دنبال تغییر وضعیت فعلی است. به طور اصولی، کارآفرینی با نوآوری، مشارکت فعال و ریسک پذیری ارتباط دارد که می تواند به عنوان دستورالعمل برای عملی شدن به کار گرفته شود. (اوا و همکاران[11]،2013)

کارآفرینی ، کارآفرینی اجتماعی ، نوآوری اجتماعی ، خلاقیت ، سازماندهی ، مشارکت ، مسئولیت اجتماعی ، مدیریت ریسک ، شغل 

برگرفته از  مقاله پژوهشی رمضانی و همکاران، 1398

امور آموزش شرکت BRS

تهران سعادت آباد خیابان سپیدار پلاک ۱۰

تلفن : ۰۲۱۲۶۷۶۰۰۰۱

www.BRSMENA.com

www.BRS.ir

#ایزو #استاندارد #مدیریت #ممیزی #مشاوره #سیستم_کیفیت #ایزو۹۰۰۱ #ایزو۲۲۰۰۰ #ایزو۴۵۰۰۱ #ایزو۱۴۰۰۱#استاندارد #دادهکاوی

منبع : https://brs.ir/node/122

کسب و کارهای اجتماعی و نوآوری اجتماعی

کسب و کارهای اجتماعی و نوآوری اجتماعی

OECD (2011، ص 20) در پاسخ به مشکلات اجتماعی حل نشده یا نیازهای اجتماعی که به شکل درستی برآورده نشده‌اند، مشکلات و نیازهایی که دولت یا بازار تجاری به شکل ناموفقی به آنها پرداخته‌اند، بر اهمیت نوآوری اجتماعی در محل کار بدین صورت تاکید کرده است: "شناسایی و توزیع خدمات جدیدی که کیفیت زندگی افراد و جوامع را بهبود می‌بخشند؛ شناسایی و پیاده‌سازی فرآیندهای یکپارچه‌سازی بازار کار جدید، شایستگی‌های جدید، مشاغل جدید و اَشکال جدید مشارکت". نوآوری اجتماعی که یک وجه تمایز محوری و بسیار مهم با نوآوری کسب و کاری دارد که نیروهای بازار محرک آن هستند، شامل یک بعد اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی است که بر تغییر اجتماعی جهت پر کردن شکاف‌های موجود در تدارکاتی تمرکز دارد که نه دولت و نه بخش خصوصی قادرند این شکاف‌ها را شناسایی یا آنها را برطرف کنند (مولگان، 2006؛ لتیس و پارخ، 2010).

نوآوری اجتماعی با اَشکال سازمانی متعددی رخ می‌دهد از نوآوری اجتماعی در شرکت‌های انتفاعی گرفته که به دنبال ارزش‌آفرینی اجتماعی هستند تا سازمان‌های دو ماموریتی که باعث تشکیل مدل‌های ترکیبی جدیدی مانند شرکت مزیتی، شرکت با مسئولیت محدود و سود پایین (L3C) و شرکت با هدفی منعطف در آمریکا شده‌اند (باتیلانا و همکاران، 2012)، تا NGOها و خیریه‌ها. کسب و کارهای اجتماعی در طول این زنجیره یا "طیف ترکیبی" قرار می‌گیرند (دیز و اندرسون 2006). کسب و کارهای اجتماعی با اتخاذ یک رویکرد تجاری بر بهبود پیامدهای اجتماعی مربوط به یک اجتماع یا گروه خاصی از ذینفعان تمرکز دارند (چل 2007).

طبق گزارش موسسۀ کسب و کارهای اجتماعی بریتانیا (2015) تقریباً دو سوم از کسب و کارهای اجتماعی فعالانه درگیر نوعی نوآوری هستند و یک محصول یا سرویس جدید یا اصلاح شده را در سال جاری معرفی کرده‌اند. لذا کسب و کارهای اجتماعی معرف یک فرم سازمانی مهمی هستند که از طریق آن، می‌توان فرآیند نوآوری اجتماعی را بررسی کرد. با این حال، دوگانگی یکپارچه‌سازی مکانیزم‌های بازار با استراتژی‌هایی جهت خلق ارزش‌های اجتماعی و اقتصادی (التر، 2007؛ امرسان و توئرسکی 1996) باعث به وجود آمدن چالش‌های خاصی در توزیع دستور کار نوآوری اجتماعی شده است. این چالش‌ها ترکیبی هستند زیرا کسب و کارهای اجتماعی با محیط‌های کاری جالش‌برانگیزی مواجه می‌شوند که منابع ناامن، تکیه بر داوطلبان و کانال‌های استخدامی غیرمعمول و منابع بودجه‌بندی غیرمشخص از جمله ویژگی‌های این محیط‌ها هستند (مور و همکاران 2012). تناقضات موجود در گردش منابع، کسب و کارهای اجتماعی را وادار کرده است تا هر چند وقت یکبار پیکربندی‌های منابع خود را به ویژه در رابطه با نوآوری اجتماعی مجدداً ارزیابی کنند. کسب و کارهای اجتماعی برای اینکه در دراز مدت دوام بیاورند باید مجموعه‌ای از روش‌ها در اختیار داشته باشند که آنها را قادر سازد تا فعالیت‌های خود را در پاسخ به تغییر دیدگاه‌ها مشخص کنند، توسعه دهند و اصلاح کنند و فعالانه به دنبال همکاری مشترک با ذینفعان خود در تلاش برای شناسایی و توسعۀ فرصتهای نوآوری باشند (کسب و کارهای اجتماعی بریتانیا، 2015).

ذینفعان و روابط مربوط به توسعۀ قابلیت‌های نوآوری اجتماعی

در دهۀ گذشته، نوآوری اجتماعی به عنوان یک حوزۀ پژوهشی ظاهر شده است (ون در هاو و روبالکابا 2016) که در وهلۀ اول بر تعریف این مفهوم هم به کمک مقالات تئوریکی و هم به کمک مطالعات موردی تمرکز دارد. بررسی جامعی که از مقالات توسط موری و همکاران (2009) به عمل آمده است، نبود مفاهیمی که مورد پذیرش همگان واقع شده باشند، تاریخچه‌های کامل، تحقیقات تطبیقی یا تحلیل‌های کمّی را مشخص کرده است. با توجه به اهمیت روزافزون نوآوری اجتماعی (OECD، 2011) مرور مقالات، کمبود قابل توجۀ تحقیقات در مورد فرآیند نوآوری اجتماعی را نشان داده است (فیلیپز و همکاران 2015)؛ لذا ما بر طیفی از مقالات اصلی نوآوری و همچنین مقالات نوظهور نوآوری اجتماعی به عنوان پایه و اساس ساخت فرضیه‌های خودمان تمرکز کرده‌ایم.

مقاله‌ای که توسط چالمرز و بالان-ونوک (2013) ارائه شده است بر شکاف موجود در تحقیقات مربوط به نوآوری اجتماعی تاکید کرده است و معتقد است که هرچندکه توجۀ زیادی به نوآوری در شرکتهای انتفاعی به ویژه در صنایع با تکنولوژی پیشرفته شده است، ولی رویکرد افراد نسبت به نوآوری اجتماعی تا حد قابل توجهی متفاوت است: سازمان‌هایی که نوآوری اجتماعی را اِعمال می‌کنند از لحاظ منابع فوق‌العاده در مضیقه هستند و خودِ فرآیند نوآوری اجتماعی چندان واضح نیست زیرا نوآوری اجتماعی نسبت به نوآوری محصول یک پدیدۀ متفاوت و بی‌نظم‌تر است. علیرغم بی‌نظمی بالقوۀ نوآوری اجتماعی، نیکولز و مورداک (2012) معتقدند که پیروی از نوآوری اجتماعی را می‌توان برحسب دوره‌های طولانی مدت به دو فاز مجزا تقسیم کرد: فرآیند خلق ایده‌های جدید و فرآیند پیاده‌سازی این ایده‌ها به منظور خلق یک روش موفقیت‌آمیز.

تحقیقات قبلی در مورد نقش فرآیند ایده‌پردازی در نوآوری اجتماعی و همچنین بر نقش کارآفرینان اجتماعی در تشخیص یک فرصت و پیروی از یک ماموریت اجتماعی تاکید دارند (مونلور و آتاران، 2008؛ د بروئین و فرانتی، 2011؛ فیلیپز و همکاران 2015). تحقیقی که توسط مورفی و کومبز راجع به فرآیند شکل‌گیری ایده انجام شده است بر بُعد رابطه‌ای در بسیج منابع اقتصادی، اجتماعی و محیطی به عنوان پیش‌نیاز ظهور نوآوری اجتماعی تاکید شده است. این مولفین معتقدند که فرآیند بسیج‌سازی منابع آشکارا متفاوت با الگوهای مرسوم شناسایی منابع از طریق شرکتهای کارآفرین است زیرا فرآیند بسیج‌سازی منابع در وهلۀ اول شامل داوطلبانه‌گرایی اساسی و پشتیبانی عموم مردم از مسالۀ نوآوری مورد نظر است. از همه مهم‌تر اینکه این مولفین معتقدند که این نوع منابع نوآوری امکان گردش دانش و اطلاعاتی را فراهم می‌کنند که برای فرآیند نوآوری فوق‌العاده مهم است. بخشی از این دانش در کسب و کار اجتماعی قرار دارد، ولی قسمت اعظم این دانش احتمالاً به طیفی از ذینفعان برمی‌گردد و لذا باید یک رابطۀ اساسی با ذینفعان برقرار کرد تا بتوان این دانش را شناسایی کرده و به آن دسترسی پیدا نمود.

مقالات موجودی که راجع به نوآوری باز ارائه شده‌اند (چسبرو 2003؛ وست و بوگرز 2014) بینش‌های مهمی در مورد نوآوری اجتماعی با تاکید بر منابع بیرونی تهیه کرده‌اند که به شکل بالقوه‌ای برای یک سازمان ارزش‌آفرینی می‌کنند ولی این منابع از آنِ این سازمان نیستند. این نوع منابع عبارتند از: داوطلبان، انجمن‌های نوآوری، اکوسیستم‌ها و شبکه‌های محیطی گسترده. نوآوری باز خلاقیت جمعی را با استفاده از "درون‌ریزی‌ها و برون‌ریزی‌های هدفمند دانش به ترتیب به منظور تسریع نوآوری داخلی و گسترش بازارها جهت استفادۀ ذینفعان بیروتی از نوآوری" مهار می‌کند (چسبرو و همکاران 2006، ص 1). علاوه براین، مفهوم نوآوری باز بر اساس این فرضیه معرفی شده است که سازمانها می‌توانند گردش‌های دانش را در مرزهای سازمان چنان مدیریت کنند که هم فرصتهایی برای طیفی از ذینفعان پیدا شوند و هم دانش به سازمان انتقال یابد و همچنین روال‌ها و مکانیزم‌هایی برای یکپارچه‌سازی دانش و ایجاد شایستگی‌هایی ساخته شوند (چسبرو 2003).

چالش‌های مربوط به مدیریت فرآیند توسعه و همگون‌سازی دانش مخصوص نوآوری بر افزایش گرایش افراد نسبت به شبکه‌سازی میان سازمانی و دوری جستن از کار کردن و نوآوری به تنهایی تاکید دارند (بزانت 2003؛ برکینشو و همکاران 2007)- موضوعی که در تحقیقات مربوط به نوآوری اجتماعی منعکس شده است. به عنوان مثال، مطالعۀ موردی لیون (2012) که شامل چند سرویس مختلف مخصوص افراد بیکار بوده است دریافته است که وجود شبکه‌ها و روابط ذینفعان با کسب و کارهای اجتماعی و سازمان‌های موجود در بخش‌های دولتی و خصوصی برای توانمندسازی کسب و کارهای اجتماعی مهم است تا بتوانند فعالیتهای خود را توسعه دهند و تاثیر نوآوری اجتماعی آنها بیشتر شود. با این حال، وستلی و همکاران (2014) بر نیاز جامعه به کسب و کارهای اجتماعی به منظور ساخت پیکربندی‌های منابع مِن جمله مجموعه‌هایی از مهارتهای پیچیده‌ای که بسیج منابع را هدف قرار می‌دهند و این مجموعه مهارت‌ها در محور توانایی آنها در اجرای نوآوری اجتماعی قرار دارند، تاکید کرده‌اند. علاوه براین،اَشکال ناملموس گردش سرمایه در مرزهای سازمانی و جامعه که موجب توسعۀ روابط ذینفعان شده است، می‌تواند به لقاح متقابل ایده‌ها و هم‌آفرینی نوآوری کاربرمحور کمک کند (ادواردز-اسکاچر و همکاران 2012).

چالمرز و بالان-ونوک (2013) به دنبال پیدا کردن شکاف موجود در تحقیقات مربوط به نوآوری اجتماعی از طریق مطالعات موردی هستند که به بررسی نقش روال‌ها و توسعۀ ظرفیت جذب سازمان‌های غیرانتفاعی به منظور شناسایی و توسعۀ فرصتهای مربوط به نوآوری اجتماعی به ویژه با استفاده از دانش کاربران پرداخته‌اند. این مولفین طیفی از روال‌هایی که در شناسایی دانش و یادگیری و انتقال این دانش و یادگیری به سازمان به کار رفته‌اند را شناسایی کرده‌اند مِن جمله حفظ تماس خود با جوامع خود به منظور به دست آوردن اطلاعات ارزشمند کاربران، پرس و جو از کارگران میدانی، به دست آوردن بازخورد مشتریان، آموزش، حضور در کنفرانس‌ها و همکاری با ذینفعان متخصص‌تر مانند دانشگاه‌ها یا سایر کارشناسان.

هرچندکه فرآیند تشخیص فرصت به واسطۀ زمینۀ متفاوت و ماهیت نوآوری اجتماعی از یک سازمان به سازمان دیگر فرق می‌کند، ولی ظهور رویکردهای جدید و اَشکال سازمانی جدیدی که از طریق آنها می‌توان به مشکلات اجتماعی رسیدگی کرد، واضح و مبرهن است. مقاله‌ای که به تازگی ارائه شده است بر نقش ذینفعان در توسعۀ فعالیتهای ارزش‌آفرینی از طریق نوآوری در مدل کسب و کار تاکید دارد (زات و همکاران 2011). این امر مستلزم استفاده از مدلهای جدید در تحقق اهداف اجتماعی (لیون و فرناندز 2012؛ سیلوز و مایر 2007)، اهرم‌سازی از قابلیت‌های NGOها از طریق شراکت‌های میان بخشی (داهان و همکاران 2010) و شراکت‌های جمعی بین شرکتها و NGOها (مانینگ و رزلر، 2014؛ نیکولز و هابریچ، 2016) ِمن جمله تمرکز بر ارتقاء قابلیت‌های ذینفعان (گاریگا 2014) است.

نوآوری در مدل کسب و کار می‌تواند مبتنی بر طراحی‌های نوین یا روشهای جدیدی باشد که یک سازمان به کمک آنها وارد همکاری با ذینفعان می‌شود تا برای تمام شرکای مبادلات از طریق "مرتبط ساختن احزابی که قبلاً با یکدیگر در ارتباط نبوده‌اند، از طریق مرتبط ساختن شرکت کنندگان در یک معامله با روشهای جدید یا با طراحی مکانیزم‌های جدید معاملات" ارزش‌آفرینی کند (زات و امیت 2007، ص 184). ما ضمن تمرکز بر شرکتهای کارآفرین انتفاعی می‌توانیم از مقالۀ زات و امیت (2007، ص 195) که در مورد طراحی بر اساس نوبودگی است، درس‌هایی را فراگیریم زیرا این مولفین ظاهراً حتی تحت شرایط کمبود منابع نیز به بررسی نوآوری پرداخته‌اند مثلاً با کسب و کارهای اجتماعی مواجه شده‌اند که به دنبال مهار منابع ذینفعان بوده‌اند. این موضوع، موضوع مهمی است زیرا در یک محیط بی‌ثبات، یک سازمان ممکن است روابط متعددی با ذینفعان برقرار کند تا بتواند کمبود منابع خود را جبران نماید (هانگ و چو، 2013). کسب و کارهای اجتماعی نیز مانند شرکتهای کارآفرینی که توسط زات و امیت (2007) بررسی شده‌اند، وابسته به ساخت طراحی‌هایی برای مدلهای کسب و کار هستند که آنها را قادر می‌سازند تا به شکل نتیجه‌بخشی گروه‌های متعددی از ذینفعان و چندین سازمان را با روشهایی یکپارچه‌سازی کنند که قبلاً به کار گرفته نشده‌اند تا بدین طریق به اهداف نوآوری اجتماعی خود دست پیدا کنند. این نوع مدلهای کسب و کار در کسب و کارهای اجتماعی بیشتر دیده می‌شوند زیرا این کسب و کارها می‌توانند منجر به خلق بازار جدیدی شوند یا آنقدر تکامل یابند تا فرآیندهای جدیدی ساخته شوند که این در تحقیقات مربوط به سازمانهای ترکیبی مشهود است (باتیلانا و همکاران 2012؛ باتیلانا و دورادو 2010). با این حال، تفاوت مهم بین مدلهای کسب و کاری که زات و همکاران (2011) در مورد آنها بحث کرده‌اند و مدلهای کسب و کاری که توسط کسب و کارهای اجتماعی به کار گرفته شده‌اند این است که مدلهای کسب و کار نوع اول مبتنی بر یک مکانیزم تبادل اقتصادی محض نیستند بلکه بیشتر مبتنی بر پیوندهای رابطه‌ای یا غیربازاری هستند (پُست و همکاران 2002) و این نیز مدیریت و حاکمیت این مدلهای کسب و کار را کلاً پیچیده‌تر می‌سازد.

استفاده از طیفی از پیوندهای ذینفعان برای یادگیری، یک فرآیند حیاتی برای کسب و کارهای اجتماعی است و کسب و کارهای اجتماعی از طریق اصلاح ساختارهای خود و فعالیتهای جست و جوی استراتژیک خود بهتر می‌توانند دانش ارزشمندی که در شبکه‌ها ریشه دوانیده را کاملاً توسعه دهند (چالمرز 2013). همۀ این نکات در پیروی از نوآوری اجتماعی مهم هستند زیرا نوآوری اجتماعی تمام مرزهای بخش‌ها، جوامع و سازمانها را درمی‌نوردد و فقط در یک کلاس واحد ریشه نمی‌دواند طوری که ناتوانی در دستیابی به شبکه‌های مناسبی از ذینفعان به شدت نوآوری اجتماعی را مختل سازد (لتیس و پارخ 2010). همانطور که فریمن و همکاران (2010، ص 281) گفته‌اند:" ارزش با جست و جو در بازار کشف نمی‌شود، بلکه از طریق فرضیه‌ها و باورهایی که در جامعه رواج دارند، خلق می‌شود". به همین صورت، رولوف (2008) بر اهمیت شبکه‌های چند ذینفعی در حل مشکلات اجتماعی پیچیده تاکید کرده است. این نوع شبکه‌ها به جای استفاده از رویکردهای سازمان‌محوری که فقط به فکر رفاه سازمان‌ها هستند بر استفاده از رویکرد مبتنی بر مشکلات ذینفعان تمرکز دارند تا مطمئن شوند که نیازهای معمولاً ضد و نقیض ذینفعان مختلف برطرف می‌شوند (رولوف 2008). مدیریت مبتنی بر مشکلات ذینفعان به ویژه در رسیدگی به مشکلات اجتماعی مناسب است که در این نوع مدیریت باید اعضایی از جامعه که معمولاً به حاشیه کشانده می‌شوند یا دیده نمی‌شوند را به حساب آورد (رولوف 2008).

ما بر اساس مقالۀ قبلی، کسب و کارهای اجتماعی را پیشنهاد داده‌ایم که می‌توانند روابط ذینفعان را گسترش دهند و بدین طریق به شناسایی فرصت‌های جدید و دستیابی به بازارها یا ذینفعان جدید آتی کمک کنند. این کسب و کارهای اجتماعی می‌توانند با گسترش روابط ذینفعان پایگاه دانش یا مهارت‌های آنها را ارتقا بخشند و بدین طریق به ایجاد قابلیت‌های مربوط به اجرای نوآوری اجتماعی  کمک کنند. ما در مورد هر یک از این موارد به ترتیب بحث خواهیم کرد.


حوزه مسئولیت اجتماعی شرکت BRS

تهران سعادت آباد خیابان سپیدار پلاک ۱۰

تلفن : ۰۲۱۲۶۷۶۱۲۸۱

www.BRSMENA.com

www.BRS.ir

#ایزو #استاندارد #مدیریت #ممیزی #مشاوره #سیستم_کیفیت #ایزو۹۰۰۱ #ایزو۲۲۰۰۰ #ایزو۴۵۰۰۱ #ایزو۱۴۰۰۱#استاندارد #اجتماعی #نواوری #کارآفرینی