نوآوری برای تکرار روشی جدید یا محصول جدید است که در جایی در جهان به عمل جدیدی تبدیل میشود.(1) عمل جدید قبل از آنکه گسترش یابد ممکن است تنها در یک ملت یا در یک جامعه که در میان ملتها گذر میکند، رخ دهد. هر نوآوری شامل ابداع چیزهای جدید (مفهوم و توسعه آن) و اتخاذ ایدهها و روشها است. بنابراین نوآوریها به سیستم وابسته هستند. مردم و شرکتهای نوآورانه تنها شروع کننده هستند. برای داشتن چشمانداز خوب برای نوآوریها، جامعه نیازمند افرادی با تخصص و تجربه است تا به خوبی تصمیم بگیرند که برای توسعه چیز جدید چه تلاشهایی باید انجام شود؛ آیا پروژه پیشنهادی ارزش سرمایهگذاری دارد؟ و اینکه آیا وقتی یک محصول یا روش جدید ایجاد شده، ارزش آزمودن دارد یا خیر.
تا دهههای اخیر پیشنهاد شده بود که سیستم نوآوری، اقتصاد ملی[1] باشد. برای نوآوری، دولت مجبور بود که توسعه و همچنین اقتباس[2] خود را انجام دهد. اما در اقتصاد جهانی، که در آن اقتصادهای ملی برای تحولات خارجی هستند، توسعه میتواند در یک کشور و اتخاذ در دیگر کشورها صورت پذیرد. پس اگر نوآوری (مشترک یا دست تنها) توسط کشور دیگری اتخاذ گردد، این اتخاذ (از منظر جهانی) به عنوان نوآوری در نظر گرفته نمیشود. با اینحال انتخاب محصولات خارجی که چشمانداز خوبی از لحاظ پذیرش در خانه دارند، ممکن است هماندازه با انتخاب میان مفاهیم جدید برای توسعه، به بینش بالایی نیاز داشته باشد. تمایز بین نوآوری و تقلید اساسی است، اما خط بین این دو ممکن است فازی[3] باشد.
همچنین ما باید مفهوم پویایی اقتصادی را درک کنیم. این امر ترکیبی از مجموعه عمیق نیروها و امکانات در پس نوآوری است: برانگیختن برای تغییر چیزها، استعداد برای آن، پذیرش چیزهای جدید و همچنین نهادهای توانمند. بنابراین پویایی (همانطور که در اینجا مورد استفاده قرار میگیرد) صرف نظر از شرایط فعلی و موانع، تمایل و توانایی برای نوآوری است. این امر در مقابل آنچه قرار دارد که اغلب جنبش[4] نامیده میشود: هشیاری برای فرصتها، آمادگی برای عمل و اشتیاق به "انجام آن" (همانطور که شومپِتِر میگوید). پویایی حجم طبیعی نوآوری را تعیین میکند. دیگر تعیین کنندهها مانند شرایط بازار ممکن است نتایج را تغییر دهند. خشکی ایدههای جدید و یا تراوش آنها نیز میتواند وجود داشته باشد، درست همانطور که آهنگسازی ممکن است معنایی خشک یا پربار داشته باشد. بنابراین سرعت پیشرفت نوآوری واقعی ممکن است بدون تغییر در پویایی براساس تمایل طبیعی به نوآوری تغییر کند. در اروپای پس از جنگ در دهه 1960، نوآوری ظهور میکند، برای مثال لباس شنای زنانه[5]، نوول وایگه[6] و بیتلز[7]. گرچه تا سال 1980، با افزایش ثروت در برابر سطح قدیمی آن نسبت به درآمد، نوآوری به عقب افتاد. آشکار شد که پویایی اروپا نسبت به سطح سالم آن در سالهای میان دو جنگ حتی به صورت جزئی بهبود نیافته است، هرچند که تنها با شواهد پایه شفاف شده است.
یکی از راههای اندازهگیری پویایی این است که نیروها و تسهیلات ذکر شده (ورودیهای تولید کننده پویایی) را ارزیابی کنیم. رویکرد دیگر ارزیابی اندازه خروجی برآورد شده آن است: متوسط سالانه حجم نوآوری در سالهای اخیر (رشد کل تولید ناخالص داخلی قابل استناد به رشد سرمایه و نیروی کار نیست) پس از هزینه مجاز برای شرایط غیرمعمول بازار و پس از کسر «نوآوریهای نادرست» که از کشورهای دیگر کپی شده است. درآمد متوسط دههای که توسط آنها در روند نوآوری بدست آمده (اگر بتوانیم آنرا نظاره کنیم)، اندازه خام این "خروجی" خواهد بود. یا میتوانیم بسیاری از مجراهای شواهد ضمنی را اندازهگیری کنیم: تشکیل شرکت جدید، گردش مالی کارکنان، گردش مالی 20 شرکت بزرگ، گردش مالی فروشگاههای خرده فروشی و میانگین عمر کد جهانی محصول.
نرخ رشد اقتصادی کشور یک شاخص سودمندی از پویایی نیست. در اقتصاد جهانی که توسط یک یا چند اقتصاد با پویایی بالا پیش برده میشود، ممکن است اقتصادی با کم و یا حتی بدون پویایی بطور منظم از نرخ رشد مشابهی با اقتصادهای مدرن بلندپروازانه (نرخ رشد بهرهوری، دستمزد واقعی و سایر شاخصهای اقتصادی) بهرهمند باشد. این اقتصاد تا حدی بواسطه تجارت براساس بلندپروازیها، لیکن عمدتا به اندازه کافی پویان به تقلید از اتخاذهای محصولات اصلی در اقتصادهای مدرن، به سرعت رشد میکند. ایتالیا مثال خوبی را ارائه میدهد: از سال 1890 تا 1913، خروجی به ازای هر نفرساعت با نرخ مشابهی در آمریکا رشد یافت که 43 درصد کمتر بود و در جدول اتحادیه (رتبهبندی کشورها با سطوح نسبی بهرهوری آنها (برای مثال، خروجی هر ساعت کار) و دستمزد واقعی)، نه چیزی بدست آمده و نه چیزی از دست رفته بود، لیکن هیچ یک از مورخان اقتصادی اشاره نمیکنند که اقتصاد ایتالیا بویژه در سطح آمریکایی، بسیار پویا است.
ممکن است اقتصادی با پویایی کم نسبت به اقتصاد مدرن با پویایی بالا برای مدتی نرخ رشد سریعتری را نشان دهد. ارزیابی گذرا از نرخ رشد میتواند منجر به تغییر ساختاری در اقتصاد شود، مانند افزایش در جنبش یا افزایش در پویایی از کم به بیشتر. در حالیکه اقتصاد به جایگاه بالاتری در جدولهای اتحادیه جابجا شده است ("رسیدن" جزئی به اقتصادهای مدرن)، در نرخ عادی، جهانی و همچنین گذرایی رشد میکند و همچنان با نزدیک شدن به مقصد به تدریج ضعیف میشود. اما حتی نرخ رشدی که بالاترین جهان است نباید اظهار کند که اقتصاد عینا به پویایی بالایی (بویژه بالاترین) دست یافته است. سوئد مثال خوبی را ارائه میدهد. سوئد جام جهانی را برای رشد نرخ قهرمانی بهرهوری از سال 1890 تا 1913 برگزار کرد. قایقرانی شرکتهای جدید آغاز میشود، تعدادی از آنها با شرایط نامساعد کنار میآیند و معروف میشوند. اما به نظر نمیآید که پویایی بالایی از آمریکا یا برای مثال آلمان بدست آمده باشد. در دهههای بعد، نرخ رشد آن پایینتر از آمریکا قرار گرفت و هیچ شرکت جدیدی در ده تای اول بورس سهام بعد از سال 1922 حتی تا امروز ثبت نشده است. رشد زیاد ژاپن از سال 1950 تا 1990 نمونه دیگری است. ناظران بسیاری متوجه پویایی بالا شدند، اما این جریان رشد منعکس کننده ظهور مدرنیته مطابق با آخرین پیشرفتهای علمی در سراسر ژاپن نبود (چنین تحولاتی رخ نداده بود)، بلکه فرصتی برای واردات یا تقلید از شیوههایی بود که در طول دههها توسط اقتصادهای مدرن پیشگام بوده است. رشد رکورد جهانی در چین از سال 1978 آخرین نمونه است: در حالیکه جهان پویایی رده جهانی را میبیند، چینیها درمورد چگونگی دستیابی به پویایی برای نوآوری بومی بحث میکنند، بدون اینکه برای ادامه سریع رشد خود سخت تلاش کنند.
بنابراین "پویایی"[8] ملت کلمهای جدید برای رشد بهرهوری ملت نیست. اگر مابقی جهان دارای پویایی باشد آنگاه پویایی ملت برای رشد آن ضروری نیست و جنبش کافی است؛ علاوه براین اگر ملت آنقدر کوچک باشد که پویایی آن نتواند به جایی برسد جنبش نیز کافی نیست. پویایی بیش از یک بخش قابل ارزیابی جهان بجز موارد بدشانسی، منجر به رشد جهانی میشود. امروزه همانند قرن نوزدهم، اقتصادهای مدرن با پویایی بالا، موتورهای رشد اقتصاد جهانی هستند.
بنابراین، هرچند نرخ رشد بهرهوری در اقتصادی (خروجی به ازای هر نفرساعت) بیش از یک ماه یا حتی یک سال هیچ شاخصی از پویایی آن نیست، لیکن ممکن است فکر کنیم که سطح بهرهوری آن نسبت به سطوح خارج از کشور، یک شاخص است. درست است که با استثنائات اندکی، اگر هر کدام از اقتصادهایی با سطوح بهرهوری در سطح بالا یا بسیار نزدیک به سطح بالا، این موقعیت مدیون سطح بالای پویایی هستند. در عین حال ممکن است موقعیت پایین سطح بهرهوری کشور منعکس کننده پویایی کم یا جنبش کم یا هر دو باشد. بنابراین سطح نسبی بهرهوری، شاخصی کاملا امنی از پویایی اقتصادی نیست.
برای ارزیابی عمیقتر پویایی اقتصادی، باید مورد بررسی قرار دهیم تا ببینیم که در ساختار اقتصادی چه چیزی وجود دارد که ممکن است به شدت پویایی را تقویت کند یا مانع آن شود.
[1] national economy
[2] adoption
[3] fuzzy
[4] vibrancy
[5] bikini
[6] Nouvelle Vague
[7] Beatles
استاندارد ، اقتصاد ، مدیریت ، سیستم ، شرکت ایزو ، ممیزی ، شرکت BRS
[8] dynamism
منبع اصلی: https://brs.ir/node/213
سیستم ، استاندارد ، مدیریت ، مدیریت کیفیت ، ممیزی ایزو ، شرکت استاندارد ، مرکز ملی تایید صلاحیت ، شرکت BRS ، اداره استاندارد، کرونا، COVID19
مرجع ثبت و صدور گواهینامه های ایزو BRS
تهران سعادت آباد خیابان سپیدار پلاک ۱۰
تلفن : ۰۲۱۲۶۷۶۰۰۰۱
www.BRSMENA.com
www.BRS.ir
#ایزو #استاندارد #مدیریت #ممیزی #مشاوره #سیستم_کیفیت #ایزو۹۰۰۱ #ایزو۲۲۰۰۰ #ایزو۴۵۰۰۱ #ایزو۱۴۰۰۱#استاندارد
سیاستگزاران، نهادهای غیردولتی، مؤسسات خیریه و کارآفرینان در سرتاسر دنیا، توجه فزایندهای نسبت به «نوآوری اجتماعی» به عنوان ابزاری برای پرداختن به مشکلات مختلف، از فقر و بیخانمانی گرفته تا تخریب محیط زیست، نشان دادهاند. اما معنای حقیقی این اصطلاح چیست؟ این اصطلاح به عنوان یک مفهوم نسبتاً جدید، فاقد معنای ثابت است. در معنای گسترده، این اصطلاح میتواند به خدمات و محصولات جدید، یا فرایندها، قوانین و مقررات جدید اشاره داشته باشد که به برآورده شدن یک نیاز اجتماعی، مانند کاهش تعداد افراد بیخانمان در خیابانها، تحصیل کودکان، یا حصول اطمینان از اینکه کالاها بهطور مستمر برای دستمزد عادلانه تولید میشوند، کمک میکند. مزایای نوآوری اجتماعی در هر کجا که انجام شود، بهجای افراد، به کل جامعه تعلق دارد، اگرچه در برخی از موارد، پروژههای نوآوری اجتماعی میتوانند سود و بازده سرمایهگذاری نیز دربر داشته باشند.
با رواج و عمومیت یافتن مفهوم نوآوری اجتماعی، تلاشهای بیشتری برای نظم بخشیدن به این رشته، با تعریف واضح و روشن این اصطلاح و تجزیه و تحلیل بهترین فعالیتها، صورت گرفته است. تاکنون تلاشهای کمی برای بررسی این مسئله انجام گرفته است که کشورها چگونه میتوانند نوآوری اجتماعی را ترویج کرده و افراد جامعه را قادر به نوآوری سازند. هدف این شاخص و گزارش هیئت دولت نیز بررسی این مسئله بوده و با همکاری بنیاد نیپون انجام شده است.
شاخص نوآوری اجتماعی 2016، ظرفیت نوآوری اجتماعی در 45 کشور ـ از گروه 20 و کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعهی اقتصادی ـ و کشورهای دیگر را مورد ارزیابی قرار داده تا برخی روندهای قابلتوجه در اقتصادهای درحالتوسعه را به تصویر بکشد. کشورهای حاضر در این شاخص، بر اساس چهار معیار، امتیاز میگیرند که در مجموع، نشاندهندهی ظرفیت آنها برای توسعهی نوآوری اجتماعی خواهد بود:
چارچوب نهادی و سیاستی، دسترسی به بودجهی مالی، سطح کارآفرینی و گستردگی شبکههای جامعهی مدنی.[1]
مهمترین یافتههای شاخص و این مقاله عبارتاند از:
· ایالات متحده در صدر شاخص نوآوری اجتماعی 2016، با کسب 79 امتیاز از 100 امتیاز شده است. این کشور ابتدا در کارآفرینی و سپس در معیارهای چارچوب سیاستی و نهادی و تأمین بودجهی مالی، امتیاز کسب کرده، اما در کسب امتیاز از معیار عمق شبکهی جامعهی مدنی، موفق نبوده و رتبهی یازدهم را در میان کشورها به دست آورده است. باتوجهبه این که نوآوری اجتماعی از راهکارهای جزء به کل، بهجای دولت بزرگ نشأت میگیرد، و از اینرو هماهنگ با عقاید سیاسی غالب در ایالات متحده است، به نظر نمیرسد رتبهی آمریکا در این شاخص، جای شگفتی داشته باشد. اما این نتایج نشاندهندهی حمایت قانونی و سیاسی برای این مفهوم، برای مثال از طریق دفتر نوآوریهای اجتماعی و مشارکت مدنی و صندوق نوآوری اجتماعی که هردو در سال 2009 راهاندازی شدهاند نیز هست.
· بریتانیا، بهترین چارچوب سازمانی و حمایت سیاسی برای نوآوری اجتماعی را دارا است. بریتانیا رتبهی دوم را در مجموع کسب کرده و سیاستهای نوآوری اجتماعی آن، الگوهای مناسبی هستند که سایر کشورها میتوانند آن را معیاری برای خود قرار دهند. دولتهای متوالی در بریتانیا، قوانینی برای حمایت از پروژههای نوآوری اجتماعی و کسبوکارها وضع کردهاند، و این در حالی است که سیاستهایی مانند ابتکار «جامعهی بزرگ» از سال 15-2010 نیز، بودجهی مالی و حمایت سازمانی برای نوآوریهای زیادی را فراهم کردهاند.
· کرهی جنوبی در منطقهی آسیا-اقیانوسیه، در صدر است، و رتبهی دوازدهم را دارد. اگرچه این کشور فاقد استراتژی ملی نوآوری اجتماعی است، اما از شرکتهای اجتماعی حمایت کرده و بودجهی مالی و یارانه برای این کسبوکارها ارائه میکند. شهر سئول با ابتکارهای فراوان مانند دادههای باز و ارتباطات مستقیم، در نوآوری اجتماعی پیشتاز بوده است: این شهر شامل 90% اطلاعات عمومی، شامل پروژههای پیشنهادی توسط مقامات شهری بوده و پیشنهادها و نظرات شهروندان را برای بهبود پروژهها، به کار گرفته است.
· ژاپن و اسپانیا در میان برجستهترین کشورهای ناکارآمد قرار دارند. با در نظر گرفتن سطح درآمد، رتبهی پایینتری نیز برای ژاپن دور از ذهن نیست: اکثر نوآوریهای اجتماعی، بودجهی خصوصی دریافت کردهاند (اگرچه شرکتهای غیرانتفاعی میتوانند درخواست کمک از دولت مرکزی داشته باشند)، و عوامل اجتماعی، از خطرپذیری کارآفرینی جلوگیری میکنند. به همین ترتیب، اسپانیا (ردهی 28م) با رتبهای پایینتر از کنیا (27م) در شاخص، قابلتوجه است: اگرچه این کشور در نوآوریهای اتحادیهی اروپا مشارکت دارد، اما آگاهی کمی در رابطه با نوآوری اجتماعی به عنوان یک مفهوم یکپارچه در این کشور وجود دارد و همچنین فاقد استراتژیها و بودجهی مالی در سطح ملی است.
· نوآوری اجتماعی نیازمند اطلاعات است، اما کشورهای کمی به اندازهی کافی دادههای باز دارند. متخصصان، سیاستهای مربوط به شفافیت اطلاعات را یکی از عناصر سازنده در نوآوری اجتماعی، بهویژه در ارائهی خدمات اجتماعی در سطح جامعه میدانند. در این شاخص، EIU (واحد اطلاعات اکونومیست)، تنها به نُه کشور، امتیاز بالا را اعطا کرده است، که نشان میدهد آیا دولتها، اطلاعات مربوطه را جمعآوری و منتشر میکنند یا نه، و آیا در رابطه با تأثیر و نیاز به نوآوری اجتماعی، تحقیق و بررسی میکنند: بلژیک، شیلی، دانمارک، فرانسه، آلمان، لهستان، سوئد، بریتانیاا و ایالات متحده.
· چارچوبهای قانونی برای شرکتهای اجتماعی، هنوز محدود هستند. یکی از عوامل بسیار مهم این است که آیا یک کشور، دارای چارچوب قانونی برای شرکتهای اجتماعی هست یا نه. تعریف این ساختارها، باعث تشویق کارآفرینان اجتماعی شده، از مدیران حمایت قانونی به عمل میآورد، و ابهامات مربوط به تعاریف را از بین میبرد. تاکنون، این چارچوبها بهجای قانون، استثناء بودهاند: تنها هفت کشور در این شاخص، دارای این قوانین هستند، درحالیکه 12 کشور دیگر، طرحهایی برای اجرای این مقررات دارا میباشند. شرکتهای سهامی عام در بریتانیا (که در سال 2006 تأسیس شدهاند) و شرکتهای سودآور ایالات متحده (از سال 2010)، معیارهای جهانی به شمار میروند.
· کانادا بهترین محیط مالی برای نوآوری اجتماعی را داراست. کانادا (ردهی سوم)، تعهد یکپارچهی خود برای تأمین مالی نوآوری اجتماعی در سالهای اخیر را هم در سطح ملی و هم استانی، از طریق نوآوریهایی مانند تأسیس صندوق نوآوری اجتماعی جامعه و دانشگاه و صندوق بازنشستگی اجتماعی انتاریو، نشان داده است. این کشور همچنین سابقهی طولانی در نوآوریهای مربوط به تأمین مالی، مانند ایجاد صندوق سرمایهگذاری توسعهی اقتصادی نوا اِسکوشیا، داشته است که به سرمایهگذاران امکان دریافت اعتبار مالیاتی در جوامع محلی را میدهد و در سال 1999 آغاز به کار کرده است.
· تأمین مالی، هدف نهایی نیست. خطری که از لحاظ تأمین مالی و سرمایهگذاری بیشتر، نوآوری و شرکتهای اجتماعی را تهدید میکند این است که خود تأمین مالی، و نه پرداختن به مسائل اجتماعی، به یک هدف تبدیل شده و پروژهها یا شرکتها، بیش از حد مدیون حامیان مالی خود هستند. با توجه انحصاری به صرفهجویی در هزینه برای مقامات دولتی یا سودآوری برای سرمایهگذاران (مثلاً از لحاظ اوراق قرضهی تأثیر اجتماعی یا بازده مورد انتظار از شرکتهای اجتماعی)، نگرانی این است که ستون مربوط به پروژههای نوآوری اجتماعی، بالاتر از سایر برنامههای اجتماعی که بهطور مستقیم دریافت بودجه داشتهاند، خواهد بود.
امور آموزش شرکت BRS
تهران سعادت آباد خیابان سپیدار پلاک ۱۰
تلفن : ۰۲۱۲۶۷۶۰۰۰۱
www.BRSMENA.com
www.BRS.ir
#ایزو #استاندارد #مدیریت #ممیزی #مشاوره #سیستم_کیفیت #ایزو۹۰۰۱ #ایزو۲۲۰۰۰ #ایزو۴۵۰۰۱ #ایزو۱۴۰۰۱#استاندارد #دادهکاوی
منبع : https://brs.ir/node/173
2- بررسی نقش دانشگاه در ارائه نوآوری اجتماعی
2-1- شرح مفهوم دانشگاه و ارائه کالا و خدمات عمومیتوسط آن
برای درک نقشهای واقعی و بالقوه دانشگاه در فراهم آوردن نوآوری اجتماعی، ما بر پژوهشهایی تکیه میکنیم که چگونگی و چرایی مفهوم دانشگاه به عنوان یک موسسه و بازیگر خاص را توضیح میدهند. برای مثال، شین (۲۰۰۴)، اسلاتر و رودس (۲۰۰۴)، دیاکو، هیوز، و مککلوی (۲۰۱۲) نشان میدهند که دانشگاهها چگونه با موقعیتها و تقاضاهای جدید برای بیان و ارائه خدمات پراهمیت به جامعه و ذینفعان خاص مواجهند. اگر ما مفهوم دانشگاه را به عنوان نقشآفرینی استراتژیک در چندین سطوح بیان کنیم، میتوانیم به لحاظ تجربی مشاهده کنیم که رهبران سازمانی ارشد و گروههای تحقیقاتی در دانشگاهها، صلاحیتهایی را طراحی میکنند، و به فشارهایی در جهت تغییر، پاسخ میدهند (برای مثال، اسلاتر و لزلی، ۱۹۹۷؛ شتوک، ۲۰۰۳؛ اسلاتر و رودس، ۲۰۰۴؛ دیاکو، هولمن، و مککلوی، ۲۰۰۹).
بنابراین، دانشگاهها به تغییر در محیط خود پاسخ میدهند. مککلوی و هولمن (۲۰۰۹) بر اساس اقتصاد تکاملی استدلال میکنند که دانشگاهها به جای موسسات اجتماعی، در حال تبدیل شدن به کسبوکارهای علمی هستند. در گفتمانهای رایج اجتماعی، احتمال کمتری میرود که دانشگاهها تاثیر خود بر جامعه مدنی را بیان کنند، بلکه دستاوردهای خود را از لحاظ تجاری برجسته میکنند. این گفتمانها به نوبه خود فشار بیشتری بر دانشگاهها و توانایی آنها در کسب منابع (که میتوانند آن را به شکل خروجیهای قابل اندازهگیری درآورند) وارد میکند. دانشگاهها را میتوان در حال سازگاری تدریجی در فرآیندی که در آن، فراهمآوری خدمات به طور مشترک با مشتریان گوناگون انجام میشود، تصور نمود. دیاکو، هولمن، و مککلوی (۲۰۰۹) پیشبینی میکنند که از لحاظ تجربی و نظری، دانشگاهها به دلیل موقعیت رقابتی خود، ۱) میتوانند به دلیل فرآیند تمایز، راهها یا جهتگیریهای مختلفی را انتخاب کنند، ۲) میتوانند با امکان انتخاب در مورد انواع و تعداد خدماتی که باید ارائهدهند، روبهرو شوند، و ۳) به روابط و شبکههایی با دیگر بازیگران (مثل شرکتها) شکل دهند که بر جایگیری آنها تاثیر میگذارد. ما از سنت نظری رایج پیگیری میکنیم که بیان میدارد که دانشگاهها را باید اینگونه درنظرگرفت که از منابع استفاده میکنند و به فشار محیط و ذینفعان بیرونی پاسخ میدهند، و این امر، در طول زمان به تغییر میانجامد. در نتیجه، دانشگاهها را میتوان به عنوان ارائهدهنده خدمات دانشبر گوناگون توصیف نمود.
دانشگاهها سه نوع خدمات دانشبر ارائه میدهند. اینها خدمات محسوب میشوند، زیرا بر اساس این تحقیقات، دارای ویژگیهای نامشهود بودن، غیرقابلتفکیک بودن، ناپایداری، و عدم تجانس هستند (تتر، ۲۰۱۴، ۶۰۴-۶۰۵). تفسیر ما از مفهوم تفکیکناپذیری که ویژگی خدمات است، این است که خدمات به صورت مشترک، توسط تولیدکنندگان و مصرفکنندگان آنها ارائه میشود. به شکل مشخصتر، استدلال میکنیم که دانشگاه سه نوع از خدمات دانشبَر را ارائه میدهد: آموزش، پژوهش، و تعامل اجتماعی. ویژگی هر یک از این انواع را میتوان بر اساس جنبههای تعریفشده توسط تتر و هیپ (۲۰۰۲) برشمرد: تعامل نزدیک بین تولید و مصرف؛ ماهیت نامشهود خروجیهای خدمات؛ نقش کلیدی منابع انسانی در فراهمآوری خدمات؛ نقش حیاتی عوامل سازمانی در اجرا؛ و ضعف حقوق مربوط به دارایی فکری در خدمات.
با توجه به پژوهشهای انجامشده در خصوص خدمات، تحلیل ما این است که دانشگاهها این خدمات را در ارتباط با کاربران (مشتریان) خود ارائه میدهند. کاربران عمده پژوهش و دانش، دانشگاهها و پژوهشگران هستند و پس از آن اغلب، اشاعه دانش به جامعه اتفاق میافتد. کاربران عمده آموزش، دانشجویان هستند که سپس، در طول دوره کاری خود، آنچه را که در دانشگاهها آموختهاند، در جامعه اشاعه میدهند. کاربران عمده تعامل اجتماعی را میتوان هر فرد یا سازمان در جامعه (احتمالاً غیر از دانشگاهها) تلقی نمود.
از نقطه نظر اقتصاددانان، خدمات مبتنی بر دانش که توسط دانشگاهها ارائه میشود، عمدتاً دربردارنده داراییهای عمومی و خصوصی است. در این معنا، دارایی عمومی میتواند به صورت کالا، خدمات، یا هر دو باشد. بر خلاف دارایی خصوصی، دارایی عمومی ویژگیهای رقابتناپذیری و انحصاری نبودن را از خود نشان میدهد. رقابتناپذیری به این معناست که کاربرد کالا یا خدمات توسط یک فرد، مانع از استفاده دیگران از آن نمیشود. انحصارینبودن به این معناست که نمیتوان کاربرد آن را منحصر به یک عده خاص کرد، و مانع از استفاده دیگران شد. برخی کالاها هم دارایی عمومی و هم خصوصی هستند؛ به این معنا که دارای ویژگیهای انحصار جزئی و رقابتپذیری جزئی هستند. برای مثال، احتمالاً میتوان آموزش را یک دارایی عمومیتلقی نمود، زیرا به دلیل تاثیرات اشاعه و گسترش، سرمایهگذاری در آن هم به فرد و هم به جمع، سود میرساند. هرچند، آن را احتمالاً میتوان به دلیل انحصار جزئی و سرمایهگذاری فردی که در آن صورت میگیرد، به عنوان یک دارایی خصوصی نیز در نظر گرفت. با توجه به تمرکز ما بر نوآوری اجتماعی، خدمات ارائهشده توسط دانشگاه باید خدماتی باشد که، چه از طریق آثار مستقیم و چه آثار غیرمستقیم خود، هدف افزایش رفاه اجتماعی را دنبال میکند.
دانشگاه ، نوآوری ، نوآوری اجتماعی ، توسعه پایدار ، علم و صنعت ، دانشگاه نوآور ، نوآوری فنی ، خلاقیت ، دانشگاه تهران ، استاندارد ، استاندارد سازی ، شرکت BRSM ، استاندارد ۱۰۰۱۵ ، استاندارد ۲۹۹۹۰ ، ایزو ۱۰۰۱۵ ، ایزو ۲۹۹۹۰ ، نوآوری اجتماعی ، دانشگاه ، نوآوری ، ارزیابی نوآوری اجتماعی ، ارزشیابی نوآوری ، سنجش عملکرد ، ارزیابی عملکرد ، نوآوری و خلاقیت ، سیستم آموزشی ، آموزش دانشگاهی ، نوآوری عمومی ، کارآفرینی اجتماعی ، سنجش نوآوری اجتماعی، ایزو ۱۰۰۱۵ ، ایزو ۵۶۰۰۲ ، ایزو ۲۹۹۹۰ ، ایزو ۵۶۰۰۰
امور آموزش شرکت BRS
تهران سعادت آباد خیابان سپیدار پلاک ۱۰
تلفن : ۰۲۱۲۶۷۶۰۰۰۱
www.BRSMENA.com
www.BRS.ir
#ایزو #استاندارد #مدیریت #ممیزی #مشاوره #سیستم_کیفیت #ایزو۹۰۰۱ #ایزو۲۲۰۰۰ #ایزو۴۵۰۰۱ #ایزو۱۴۰۰۱#استاندارد #دادهکاوی
منبع : https://brs.ir/node/164
دانشگاه چه نقشی میتواند ایفا کند؟ یک بحث عمده در مورد نقش دانشگاه به این مربوط میشود که آیا دانشگاه میتواند مستقیماً در نوآوری کسبوکار و پیشرفت اقتصادی دخیل باشد، و در صورتی که پاسخ مثبت است، چگونه؟ سالتر و مارتین (۲۰۰۱) شش مکانیسم عمده را که میتوان از طریق آنها، پژوهشهای آکادمیک را به صنعت اشاعه داد، شناسایی میکنند: افزایش پایه دانش؛ آموزش دانشآموختگان ماهر؛ طراحی ابزار/روشهای علمی جدید؛ شکلدهی به شبکهها و برانگیختن تعامل اجتماعی؛ تقویت ظرفیت حل مسئله علمی و فنی؛ و ایجاد شرکتهای جدید. اخیراً یک بررسی گسترده که بر روی تحقیقات پیشین انجام شدهاست، به شکلی ویژه، به مشارکت مستقیم دانشگاه در تولید داراییهای شخصی مثل حق ثبت اختراع و استارتآپ پرداختهاست (بورلوس، ۲۰۱۳). در برابر این تمرکز بر تجاریسازی، یک بررسی جدید، نقش دیگری از دانشگاه را با عنوان "مشارکت آکادمیک" شناسایی نمودهاست. پرکمان و همکاران (۲۰۱۳) پیشنهاد کردهاند که مشارکت آکادمیک در صنعت، میتواند از شرکت داشتن دانشمندان آکادمیک در پژوهشهای مشترک و همکاریها، قراردادهای تحقیقاتی، و مشاوره، تا انتقال فناوری به صورت رسمیتر، متغیر باشد، و این مفهوم، به تجسم راههای بسیاری که دانشگاهها میتوانند از طریق آنها با صنعت تعامل داشته باشند، کمک میکند. هرچند، این بررسی در مورد تعامل دانشگاه و صنعت، توجه کمی به نوآوری اجتماعی مبذول میدارد.
در مقابل، جریان دیگری از تحقیقات مشارکت دانشگاهها در جامعه مدنی را مورد بررسی قرار میدهند؛ یعنی همانگونه که توسط بنسون، هارکاوی، و پاکت (۲۰۰۷) مطرح شده و در بحثهای جاری به آن پرداخته شدهاست (چکووی، ۲۰۰۱). نقشهای مختلف دانشگاه را میتوان با کمک مثالهایی نشان داد. برای دهههای متوالی در ایالات متحده، دانشگاهها دانشجویان خود را تشویق میکردند تا از طریق فعالیتهای اجتماعی و خیریه، در اجتماع محلی خود مشارکت داشته باشند. این فعالیتها عمدتا خیریه هستند، و سبب تقویت نوآوری اجتماعی نمیشوند. اخیراً بسیاری از دانشگاهها سعی کردهاند که نوآوری اجتماعی را تشویق نمایند، مثلا از راه تاسیس مراکز اختصاصی نوآوری اجتماعی، انجام تحقیقات، و برگزاری کارگاههای آموزشی آزاد، و نیز، تقویت آموزش و مشارکت دانشجویان. یکی از مراکز اولیه و تأثیرگذار، "مرکز نوآوری اجتماعی دانشگاه استنفورد" (www.csi.gsb.stanford.edu و www.ssireview.org) است. این مراکز، معمولاً علاوه بر شرح و به تصویر کشیدن فعالیتهای خود، در فعالیتهایی شرکت میکنند که ذینفعان مختلف را گردهم میآورند. بر خلاف این گونه مثالهای رایج، این مقاله نقش متفاوتی از دانشگاه را در نظر میگیرد، که همانا مشارکت فعال در ارائه مشترک نوآوری اجتماعی میباشد.
دانشگاه ، نوآوری ، نوآوری اجتماعی ، توسعه پایدار ، علم و صنعت ، دانشگاه نوآور ، نوآوری فنی ، خلاقیت ، دانشگاه تهران ، استاندارد ، استاندارد سازی ، شرکت BRSM ، استاندارد 10015 ، استاندارد 29990 ، ایزو 10015 ، ایزو 29990 ، نوآوری اجتماعی ، دانشگاه ، نوآوری ، ارزیابی نوآوری اجتماعی ، ارزشیابی نوآوری ، سنجش عملکرد ، ارزیابی عملکرد ، نوآوری و خلاقیت ، سیستم آموزشی ، آموزش دانشگاهی ، نوآوری عمومی ، کارآفرینی اجتماعی ، سنجش نوآوری اجتماعی، ایزو ۱۰۰۱۵ ، ایزو ۵۶۰۰۲ ، ایزو ۲۹۹۹۰ ، ایزو ۵۶۰۰۰
امور آموزش شرکت BRS
تهران سعادت آباد خیابان سپیدار پلاک ۱۰
تلفن : ۰۲۱۲۶۷۶۰۰۰۱
www.BRSMENA.com
www.BRS.ir
#ایزو #استاندارد #مدیریت #ممیزی #مشاوره #سیستم_کیفیت #ایزو۹۰۰۱ #ایزو۲۲۰۰۰ #ایزو۴۵۰۰۱ #ایزو۱۴۰۰۱#استاندارد #دادهکاوی
منبع : https://brs.ir/node/157
با وجود تقاضای قوی از سوی نهادهای سیاستگذاری، توسعه شاخصهای نوآوری هنوز یک وظیفه در انتظار تحقق است. این به این دلیل است که هنوز هیچ توافق جامعی در مورد نوآوری اجتماعی که عامل تعیین کننده آن هستند و مناسبترین روشهای اندازه گیری و ارزیابی نوآوریهای اجتماعی و معیارهای مورد نیاز برای این منظور هستند وجود ندارد.
به رغم توسعه ضعیف مدلهای اندازه گیری نوآوری اجتماعی، سه مدل وجود دارد که میتواند در ادبیات دانشگاهی و نهادی مشخص شود که به دنبال ایجاد سیستم شاخصهای نوآوری اجتماعی هستند: رویکرد فردگرا، رویکرد سازمانی و رویکرد منطقهای / ملی (آنستا و همکاران، 2016b).
بسیاری از نویسندگان، کارآفرینی اجتماعی را به عنوان بعد نوآوری اجتماعی در نظر میگیرند (الیس، 2010، جان و همکاران 2000، آلورد و همکاران 2003، مکلین و همکاران، 2013) و کارآفرینان اجتماعی را به عنوان نوآور اجتماعی شناسایی میکنند (کمیسیون اروپا، 2013). به این ترتیب، مطالعات به توسعه شاخصهای نوآوری اجتماعی مرتبط با ارزیابی ویژگیها، انگیزهها و زمینههایی که کارآفرینان اجتماعی فعالیتهای خود را توسعه میدهند تمایل دارند (زهرا و همکاران، 2009). این کارها هم بر روی مطالعات موردی تمرکز دارند (سن، 2007) و هم تحلیلهای مقایسهای در سطح سرزمینی بر اساس مانیتور کارآفرینی اجتماعی (هاردینگ، 2006، OECD/کمسیون اروپا، 2013).
از دیدگاه فردگرایان متفاوت است، این رویکرد به سازمانها کمک میکند تا زمینههای نوآوریهای اجتماعی را درک و ارزیابی کنند (سینرجیاک، 2013؛ کمیسیون اروپا، 2012). در این چارچوب، مطالعات پیرامون هیبریدیاسون و نوآوری اجتماعی (ساختارهای ترکیبی در شرکتها، سازمانهای غیر دولتی و بخش دولتی) که ظهور و حکمرانی مدلهای تجاری جدید را برجسته میکنند منافع و اهداف اجتماعی را هدف قرار میدهند (باتیلانا و همکاران، 2012، گرسل، 2012 ؛ گروس، 2014؛ پستوف، 2015؛ ترستریپ و همکاران 2015). در رویکرد سازمانی، مطالعاتی که توسعه ظرفیت سازمانی برای نوآوری اجتماعی را برجسته میکنند نیز یافت میشوند (کسترو اسپیلا و آنستا، 2015). در این راستا، پروژه آزمایشی RESINDEX (شاخص نوآوری منطقهای اجتماعی، سینرجیاک، 2013) یک مدل مبتنی بر ظرفیت جذب سازمان را توسعه میدهد. این مدل ارائه دهنده یک سیستم شاخص است که اجازه تمایز بین ظرفیت بالقوه و تحقق یافته برای نوآوری اجتماعی در چهار نوع سازمانهای منطقهای: شرکتها، سازمانهای غیر دولتی، دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی را میدهد. این مدل همچنین ویژگیهای پروژههای نوآوری اجتماعی را که توسط این سازمانها طراحی شده است بررسی میکند و نتایج به دست آمده در سطوح منطقهای و سازمانی (سینرجیاک، 2013) را مورد بحث قرار میدهد.
در نهایت مهم است که جنبش را ارتقا یافته توسط سیاست گذاران اروپایی بدانیم که نیاز به توسعه شاخصهای نوآوری اجتماعی در مقیاس بینالمللی (منطقهای / ملی) دارد، که دادهها را از منابع مختلف اروپایی ادغام میکند تا مجموعهای از شاخصهای قابل مقایسه و قابل قبول بدست آورد ( کرول و همکاران، 2014). در این راستا، پروژه FP7 اروپا TEPSIE یک مدل برای اندازهگیری نوآوری اجتماعی را ایجاد کرده است. این مدل سه سطح اندازهگیری را مشخص میکند: (a) شرایط چارچوب؛ (ب) فعالیت کارآفرینی؛ (c) نتیجه و خروجی خاص زمینه؛ و نتایج حاصل از اندازهگیری نوآوری اجتماعی را مورد بحث قرار میدهد (کرلو و همکاران، 2014).
نوآوری اجتماعی را میتوان به عنوان یک روند چرخهای درک کرد. مفهوم چرخه حاکی از آن است که توسعه فعالیت نوآورانه از طریق مراحل مختلف پی در پی ضروری است تا فرآیند نوآورانه صورت گیرد (کمیسیون اروپا، 2013؛ سانتوس و همکاران، 2013؛ مولگان، 2006).
تنها چند مورد مطالعه در تجزیه و تحلیل چرخههای نوآوری اجتماعی در ادبیات موضوع وجود دارد، در حالی که مدلهای پیشنهادی در تعداد مراحل متفاوت هستند. به عنوان مثال، با توجه به کمیسیون اروپا[4] (2013: 6)، چرخه[5] نوآوری اجتماعی شامل چهار مرحله[6] پی در پی است، که در آن افزایش نوآوری اجتماعی مرحله نهایی و یکی از اهداف اصلی نوآوری اجتماعی است.
• شناسایی نیازهای اجتماعی جدید / برآورده نشده / به میزان کافی برآورده نشده؛[7]
• توسعه راه حلهای جدید در پاسخ به این نیازهای اجتماعی؛[8]
• ارزیابی اثربخشی راه حلهای جدید در برآورده ساختن نیازهای اجتماعی؛[9]
• تقویت نوآوریهای اجتماعی موثر.[10]
موری و همکارانش[11] (2010) یک چرخه زندگی شش مرحلهای را پیشنهاد میکنند که در آن ایجاد تغییر سیستمیک هدف نهایی یک نوآوری اجتماعی است (شکل 2):
• الزامات، الهام گرفتن و تشخیص[12]: در این مرحله، عواملی که نیازمند نوآوری اجتماعی هستند، ساختار مییابند.
• پیشنهادها و ایدهها[13]: در این مرحله، ایدهها و پیشنهادهای راه حل مشکل مشخص شده، ساختار مییابند.
• نمونهسازی و طرحهای آزمایشی[14]: در این مرحله، ایدهها از فرایند نمونهسازی و تجربههای آزمایشی اجرا میشوند.
• پایداری[15]: در این مرحله، پشتیبانی به منظور ارائه پایداری (شرکتها، پروژهها، آزمایشگاهها، و غیره) مورد توجه قرار میگیرد.
• مقیاس بندی و انتشار[16]: در این مرحله، آنچه که دنبال میشود، پرورش نوآوریها، انتشار نتایج و تسهیل نوآوری از طریق تقلید است.
• تغییر سیستمیک[17]: این مرحله نهایی نوآوری اجتماعی است و نوآوری اجتماعی را در یک سیستم تعاملی با دیگر نوآوریها و سایر اقدامات اجتماعی وارد میکند. تغییر سیستمیک معماری را پیشنهاد میکند که از دیگر نوآوریها پشتیبانی میکند (برای بررسی انتقادی، ترستریپ و همکاران، 2015).
شکل 2. شش مرحله نوآوری اجتماعی (موری و همکاران، 2010)
همانطور که از مدلهای مشخص شده میتوان برداشت کرد چرخههای نوآوری اجتماعی را از منظر نوآوری موفق با تاکید بر ظرفیت پرورش به عنوان یکی از مهمترین معیارهای موفقیت توصیف میکنند. به بیان دیگر، نویسندگان یک چرخه زندگی را پیشنهاد میکنند که نوآوری اجتماعی را به عنوان یک فرآیند باز تعبیر میکند. چنین رویکردی پیشرانها را به موانع با این هدف نهایی مرتبط میسازد که نوآوری را در جریان اصلی زمینه سازمانی که نوآوری تولید میشود، استقرار دهد. بر اساس این طرح، پرورش نوآوریهای اجتماعی تنها یک اثر خارجی است، به خودی خود نه یک هدف و نه معیاری از موفقیت است.
در نظر گرفتن شکست نوآوری اجازه طراحی سیاستهای مناسب برای لحظات مختلف روند نوآورانه را میدهد. این امر مخصوصا مهم است زیرا هر فاز در روند توسعه شامل موانع مختلفی است و نیاز به ظرفیتهای (پیشرانهای) مشخص برای غلبه بر موانع مربوطه دارد. طرح پیشنهاد شده از مجموعهای از مفروضات شروع میشود:
فرضیه 1: نوآوریهای اجتماعی زمینه خاصی دارند، یعنی در حوزههای نهادی تعیین شده تولید میشوند. زمینهها بیانگر شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و محیطی هستند که نتیجه یک مسیر خاص و درونزای توسعه منطقهای هستند. بسترهای نهادی، به منظور مدیریت و حل مشکلات متمایز (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و محیطی) در چارچوب یک جریان اصلی خاص که به مجموعه منابع و دانش بستر نهادی مربوط میشود عمل میکند. بنابراین، جریان اصلی به عنوان یک پارادایم (شبکهای از سیاستها با یک جامعه معرفتی) عمل میکند که یک دیدگاه هژمونیک را در خصوص مشخص کردن مسائل و راه حلهای ممکن برای حل آنها به شیوه قابل قبول برای یک استاندارد رفاهی خاص به اشتراک میگذارد.
فرض 2: نوآوریهای اجتماعی حول راه حل مشکلات اجتماعی شکل نمیگیرند، بلکه حول حل و فصل ناهنجاریها شکل میگیرند. یک ناهنجاری، نوعی از مشکل اجتماعی را بیان میکند که نمیتواند با منابع و دانش موجود در جریان اصلی حل شود. بنابراین، ناهنجاری به عنوان نقطه منشاء یک نوآوری اجتماعی بیان میشود، یعنی یک مسئله اجتماعی که خلاصه تغییراتی است که در یک بستر خاص نهادی از نظر اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و محیطی منفی تلقی میشوند و جریان اصلی نمیتواند آن را حل کند. همه مشکلات اجتماعی، ناهنجاری نیستند. به طور کلی، جریان اصلی راه حلهای قابل قبولی را برای انواع مشکلات اجتماعی ناشی از پویایی شمول / محرومیت تولید شده در بستر نهادی ارائه میدهد. میزان پذیرش راه حل بستگی به زمان و زمینه سازمانی دارد. یک ناهنجاری چنین است، تا زمانی که یک وضعیت مداوم از محرومیت (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، نهادی، فن آوری و غیره) وجود دارد برای بخش مربوطه از زمینه سازمانی غیر قابل قبول است. ناهنجاری برای یک یا چند گروه اجتماعی مختلف آسیب پذیری ایجاد میکند. بدین ترتیب، هرچه اختلاف در میزان اختلال گروههای اجتماعی که ناشی از ناهنجاری است بیشتر باشد، اثر منفی آن بیشتر خواهد بود، یافتن راه حلهای نوآورانه دشوارتر خواهد بود و فوریت پیدا کردن این راه حلها بیشتر خواهد شد.
فرض 3: نوآوریهای اجتماعی با جستجوی پایداری فرآیندها و اثرات آنها هدایت میشوند. پایداری باید به عنوان برداری در نظر گرفته شود که به دنبال تثبیت راه حلی نوآورانه در بلندمدت است که علل و اثرات یک ناهنجاری را اصلاح میکند. اصل تنظیم این بردار، انتظار تبدیل راه حلهای نوآورانه به بخشی از روال در جریان اصلی یک زمینه سازمانی خاص است. این نشان میدهد که نوآوریهای اجتماعی در پایداری خود به دنبال متوقف کردن نوآوری اجتماعی بودن هستند. هنگامی که یک نوآوری اجتماعی در جریان اصلی ادغام میشود، این کار را از لحاظ یکپارچگی عملی انجام میدهد، یعنی یک تبدیل با یکپارچگی که پارادایمی را تغییر میدهد که حالا راه حلهای عادی پیدا کرده است. در یکپارچگی عملکردی، آنچه که در گذشته ناهنجاری بوده است، اکنون یک مشکل اجتماعی است که جریان اصلی جدید، راه حلهای قابل قبولی برای آن دارد.
فرض 4: نوآوریهای اجتماعی یک مسیر خطی به سمت ادغام عملکردی دارند. اصل تنظیم این بردار خطی رابطه معکوس بین جفت کننده پیشران / مانع است. نوآوریهای اجتماعی که به عنوان یک فرآیند تکاملی در نظر گرفته میشوند، یک ناهمگونی صلاحیت را برای غلبه بر انواع موانع ایجاد میکند که حتی میتواند باعث شود نوآوری اجتماعی شکست بخورد. درک نوآوری اجتماعی در قالب یک چرخه به ما این امکان را میدهد که پیشرانهای لازم برای ارتقاء نوآوریها را برای ارتقای نوآوریها با توجه به لحظات مختلف توسعه آنها درک کنیم، چیزی که سیاستگذاری را به سمت توسعه زمینههای کشف راه حلهای نوآورانه برای ناهنجاریهای زمینه سازمانی، هدایت میکند.
با توجه به این فرضیهها، یک مدل چرخه نوآوری اجتماعی با توجه به چهار مرحله اصلی پیشنهاد شده است. هر فاز، نشان دهنده ارتباط بین پیشران، مانع و تاثیر است. همانطور که در شکل 2 نشان داده شده است، این طرح دو زمینه مختلف نهادی را پیشنهاد میدهد (زمینه نهادی 1 و 2). در چارچوب اول ما چرخه نوآوری اجتماعی (مدل خطی) را توضیح میدهیم که از ناهنجاری ایجاد شده در یک جریان اصلی (1) به سمت ادغام راه حلهای نوآورانه در جریان اصلی جدید (2) میرود. این به معنی تغییر جریان اصلی به وسیله تأثیر گسترده یک نوآوری اجتماعی است. برای هر فاز درون مدل خطی پیشنهاد شده است که پیش رانها (D) و موانعی (B) وجود دارند. در انتهای بالای تصویر، پیشنهاد شده است که یک نوآوری اجتماعی که در قالب سازمانی 1 ایجاد شده است، میتواند به قالب سازمانی 2 منتقل شود. این طرح نشان میدهد که تقویت یک نوآوری اجتماعی یک اثر خارجی است و هدف اصلی نوآوری اجتماعی حل و فصل (تعامل با آن در طول کل چرخه) و ادغام یک راه حل نوآورانه در جریان اصلی و تغییر آن توسط استقرار است.
ناهنجاری
یک ناهنجاری (A) بیانگر نوعی از مشکل اجتماعی است که نمیتواند با منابع و دانش موجود در جریان اصلی حل شود. در طرح پیشنهادی، ناهنجاری به عنوان نقطه منشاء یک نوآوری اجتماعی بیان میشود، یعنی یک مشکل اجتماعی که موجب آسیب پذیری (اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و محیطی) میشود که جریان اصلی پاسخهای مناسبی برای آن ندارد. یک مشکل اجتماعی تا زمانی مشکل باقی میماند که پایدار باشد و موجب ایجاد آسیب پذیری برای یک یا چند گروه اجتماعی مختلف شود. بدین ترتیب، هرچه اختلاف در میزان اختلال گروههای اجتماعی که ناشی از ناهنجاری است بیشتر باشد، اثر ناهنجاری بیشتر خواهد بود، یافتن راه حلهای نوآورانه دشوارتر خواهد بود و فوریت پیدا کردن این راه حلها بیشتر خواهد شد.
پاسخهای نهادی (جریان اصلی 1)
سه نوع پاسخ به یک ناهنجاری وجود دارد: (الف) عدم پاسخ. این به این معنی است: زمینه سازمانی به مشکلات آسیب پذیری ناشی از ناهنجاری پاسخ نمیدهد و اجازه میدهد مشکل باقی بماند (این گزینه مربوط به هزینههای عدم اقدام است)؛ (ب) پاسخ ناکافی. این به این معنی است: زمینه سازمانی به ناهنجاری با منابع و معیارهای نامطلوب حل برای مسائل اجتماعی پاسخ میدهد و بنابراین مشکل همچنان ادامه دارد هرچند برخی از تاثیرات آن ممکن است کاهش یابد (این گزینه مربوط به عدم تقارن دانش و هزینههای عمل است)؛ (ج) پاسخ نوآورانه. زمینه سازمانی پاسخ جدیدی به این ناهنجاری میدهد.
شکل 3. چرخه عمر نوآوری اجتماعی
بنابراین، نوآوری اجتماعی میتواند تاثیر مشکل را کاهش دهد و شرایطی را که با تولید ناهنجاری مرتبط هستند، حل کند و پیامدهای آن را کاهش دهد. با این حال، پاسخهای نوآورانه در هر مرحله از نوآوری اجتماعی ممکن است به دلیل مقاومت زمینه (اجتماعی، نهادی، اقتصادی، فرهنگی و غیره) ناکام شوند. به این ترتیب، سه نوع شکست در پاسخ (حل و فصل) یک ناهنجاری مشخص میشود.
(a) شکست در اثر عدم اقدام: زمانی که زمینه سازمانی پاسخی به ناهنجاری نمیدهد و مشکل افزایش و توسعه مییابد. این شکست با موانع نوع 1 مرتبط است (B1، شکل 3).
(ب) ناکامی در اثر ناکافی بودن: زمانی که زمینه سازمانی پاسخی غیر نوآورانه ارائه میدهد که برای حل ناهنجاری ناکافی است. این شکست با موانع نوع 2 مرتبط است (B2، شکل 3).
(c) شکست از طریق نوآوری: هنگامی که زمینه سازمانی یک واکنش نوآورانه (نوآوری اجتماعی) را ارائه میدهد که برای حل ناهنجاری مناسب است، اما فرآیند نوآورانه در غلبه بر موانع تحمیل شده توسط بستر سازمانی موفق نمیشود. این شکست بسته به فازی که روند نوآوری اجتماعی در آن قرار دارد (B3، B4، B5، B6 و B7، شکل 3) موانع مختلفی دارد.
نوآوری پیشگام اجتماعی
این مرحله از نوآوری اجتماعی با فرآیند تفسیر واگرا و پیشنهاد همگرای ایدههای نوآورانه برای طراحی یک راه حل پایدار مشخص میشود. پیشوند "proto" نشان میدهد که این یک نوآوری اجتماعی در قالب بالقوه آن است. این مرحله فعالیت بازتابنده در شرایطی است که در آن ناهنجاری تولید و تکثیر میشود و بر روی گروههای آسیب پذیر اثر میگذارد. در این مرحله، سازمانها عمدتا سه نوع ظرفیت را بسیج میکنند: (الف) ظرفیت تفسیر و کسب دانش ناهمگن؛ (ب) ظرفیت ادغام دانش و مدل سازی ایدهها (طراحی)؛ (ج) ظرفیت ارتباط با ذینفعان (در شکل 3، این پیشرانها به عنوان D1 شناخته میشوند). اثرات اصلی که در این مرحله انتظار میرود، مربوط به مدلسازی راه حلها، طراحی مفهومی و روش شناختی، توسعه شبکه با گروههای آسیب پذیر و سایر سازمانهایی است که با همین ناهنجاری سر و کار دارند تا بتوان فرضیههای علّی و راهکارهای نوآورانه را شناسایی کرد.
در این مرحله، نمونه آزمایشی از ایدههای بالقوه موثر برای حل مسئله اجتماعی که نشان دهنده یک ناهنجاری است، غالب میشوند. وقتی که نوآوریهای آزمایشی نمیتوانند ایدهها را مدلسازی کنند و به فاز اکتشاف و آزمایش بپردازند (در شکل 3، این موانع به عنوان B3 شناخته میشوند)، شکست میخورند. این شکست خلاقانه است.
نوآوری اجتماعی اکتشافی
فاز اکتشافی با اجرای فرایندهای آزمایش مشخص میشود. نوآوری اجتماعی در مرحله قبل مدل سازی شده و مورد آزمایش قرار گرفته است. این فاز تست بازگشتی فرضیه علی و راه حل نوآورانه در یک سیستم عملی و برنامه ریزی است. در این مرحله از آزمایشات اجتماعی، سازمانها اساسا سه نوع ظرفیت را بسیج میکنند:
(الف) ظرفیت اکتشاف و بازسازی دانش به دست آمده؛ (ب) ظرفیت ارزیابی و ساماندهی؛ (ج) ظرفیت ارتباط با ذینفعان. نوآوریهای اجتماعی میتوانند دوره طولانی را در این مرحله تجربی ایجاد شواهد نوآورانه بدون توانایی مدلسازی نوآوری اجتماعی باقی بمانند. با این حال، در این مرحله آزمایشی، با تعامل (ایدهها، شیوههای جدید و اثرات خارجی) تفاوتهایی ایجاد میشود که میتواند به سایر ایدههای ابتکاری (نوآوریهای اجتماعی آزمایشی) منجر شود. این مرحله میتواند به عنوان نوآوری اجتماعی در نظر گرفته شود، زیرا آزمایشهای اجتماعی انجام شدهاند و بنابراین سطحی از تاثیر و توانمند سازی گروههای آسیب پذیر وجود دارد. نوآوریهای کاوشی اجتماعی هنگامی رخ میدهند که نمیتوانند بر موانعی که مانع انتقال از آزمایش به مدل سازی نوآوریهای اجتماعی هستند غلبه کنند (در شکل 3 این موانع به عنوان B4 شناخته میشوند).
نوآوری اجتماعی فراگیر
این مرحله با اجرای پیشرفتهای مداوم در مدل نوآوری اجتماعی مشخص میشود. نوآوری در حال حاضر مدلسازی، آزمایش و ارزیابی شده است. این فاز مبتنی بر نوآوری افزایشی است. در این مرحله، مجموعهای از شواهد تجربی در یک مدل آزمایش شده یکپارچه شده است که میتواند منابع را به ظرفیت تبدیل کند. نوآوریهای افزایشی نه تنها ناهنجاری را توضیح میدهند (تفسیر واگرا)، بلکه راههایی برای مداخله (روشهای همگرا) را برای رفع ناهنجاری چه از ریشه و یا کاهش برخی از عواقب آن ارائه میدهند. ویژگی این مرحله، گسترش راه حلها است، یعنی، اجرای منظم نوآوری در مشکلات با ماهیت مشابه در زمینه مشابه (مقیاس بزرگ؛ سانتوس و همکاران، 2013). در این مرحله سازمانها ظرفیتهای زیر را بسیج میکنند: (a) ظرفیت بهرهبرداری دانش؛ (ب) ظرفیتهای انتشار اجتماعی و نهادی؛ (ج) توانایی افزایش نوآوریهای اجتماعی. در این مرحله تأثیر نوآوری اجتماعی افزایش مییابد (چه فرایندهای تعمیق یا افزایش مقیاس) و به تدریج به شبکه سیاستها و جوامع معرفتی اصلی شواهد قابل تایید و قابل اندازه گیری شمار بی شماری از موارد نفوذ میکند که اثربخشی مدل برای حل یا کاهش ناهنجاری و / یا اثرات آن را نشان می دهند.
نوآوری اجتماعی متا (جریان اصلی 2)
در این مرحله نوآوری اجتماعی ردیابی است. در جریان اصلی وارد شده است و در حال تغییر و بهبود تواناییهای نهادی و شناختی آن برای ارائه پاسخهای رضایت بخش به مشکلات اجتماعی است که زمانی بخشی از یک ناهنجاری بودهاند. این یک ادغام عملکردی است که مسیر شبکه اصلی سیاستها و جوامع معرفتی را که با ناهنجاری مرتبط هستند، تغییر میدهد.
در جدول 1 ارتباط بین پیشرانها و موانعی که تسهیل و یا مانع توسعه نوآوریهای اجتماعی بر اساس چرخه نوآورانه میشوند، خلاصه میشود.
مرحله توسعه پیشرانها / موانع
شکست در اثر تعامل »B1: شکست دولت یا بازار
شکست در اثر عدم کفایت »B2: شکست دولت یا بازار
نوآوری آزمایشی اجتماعی »B3 / D1: بیان رابطه بین پیشرانها و موانعی که تسهیل / مانع
(جستجوی راه حلهای نوآورانه) مدل سازی ایدههای نوآورانه میشوند
نوآوری کنکاشی اجتماعی (جستجوی »B4 / D2: بیان رابطه بین پیشرانها و موانعی که تسهیل / مانع راه حلهای نوآورانه) مدل سازی ایدههای نوآورانه میشوند (رسمی کردن تجربه در قالب
الگوی SI)
نوآوری اجتماعی گسترده (راه حلهای »B5 / D3: ارتباط میان پیشرانها و موانعی را که موجب تسهیل افزایشی نوآوری) / جلوگیری از پیشرفت افزایشی (گسترش) در یک نوآوری اجتماعی
مدلسازی شده (گسترش عمیق) میشوند، بیان میکند.
نوآوری اجتماعی متا (ادغام تحولی) »B6 / D4: ارتباط بین پیشرانها و موانعی را که باعث تسهیل / مانع مدل سازی پیوستن نوآوریهای اجتماعی به جریان اصلی (و تبدیل آن به یک پارادایم) میشوند، بیان میکند.
انتقال نوآوری اجتماعی (بزرگ کردن) »B7 / D5: ارتباط میان پیشرانها و موانعی را که باعث انتقال نوآوری اجتماعی مدل شده به سمت دیگر زمینههای اجتماعی میشوند بیان میکند.
جدول 1. پیشرانها و موانع نوآوری اجتماعی بر اساس مرحله توسعه
4 نظام نوآوری اجتماعی
همانطور که در بخش قبلی مشخص شد، رویکردهای مختلف برای ایجاد شاخصهای نوآوری اجتماعی بر روی سطوح واحدهای مختلف تحلیل و اندازه گیری متمرکز شدهاند که تصویر کاملی از زمینه و پویایی نوآوریهای اجتماعی را نشان نمیدهند. چالش بعد این است که دیدگاههای مزو و میکرو را در یک چارچوب منسجم از روابط و تعاملات یکپارچه کنیم. این یک کار دشوار و پیچیده است که فراتر از هدف مقاله است. بلکه هدف ارائه مسیر ممکن برای کشف این روابط مزو-میکرو از یک مدل یکپارچه از شاخصهای نوآوری اجتماعی است.
با هدف ارائه تصویری کامل از تعامل بین سطوح مزو و میکرو (زمینه و پویایی) نوآوری اجتماعی، مفهوم رژیم نوآوری اجتماعی (SIR) معرفی شده است. این مفهوم بر مبنای کارهای انجام شده حول مفهوم رژیم رفاه است (بنجامینسن و آندرید، 2015، اسپینگ-اندرسن، 1990). این دیدگاه چارچوب جالبی از اکتشاف شرایط ساختاری را ارائه میدهد که از طریق آن یک منطقه یک سری آسیب پذیریها را ارائه میکند که مشکلات اجتماعی (موثر و بالقوه) را ایجاد میکنند.
در واقع، رژیمهای رفاه اقتصادهای پیشرفته مربوط به پویایی بازار و سیاستهای اجتماعی را بررسی میکنند. تز رژیمهای رفاه به درجهای اشاره دارد که در آن افراد یا خانوادهها در یک استاندارد قابل قبول زندگی بدون توجه به مشارکت آنها در روابط بازار گنجانده شدهاند (اسپینگ-اندرسن، 1990). رژیمهای رفاه یک ساختار نظری (با شواهد تجربی جنجالی) هستند که امکان تحلیل تطبیقی بین واقعیتهای مختلف ملی را فراهم میکنند که در بیانات مختلف بین دولت، بازار و خانواده تفاوت دارند. تفسیرهای مختلف به الگوهای ارتباط متفاوت منجر میشوند. بر اساس کار پیشگام اسپینگ-اندرسن (1990) رژیمهای رفاه میتوانند به شرح زیر طبقهبندی شوند:
(a) رژیم لیبرال، که با درجه بالایی از کالاییسازی در روابط کار با یک نقش ماندگار در بخش عمومی و خانوادهها مرتبط است. افراد از زمانی که وارد بازار کار میشوند، مسئولیت رفاه را دارند و مکانیسم همبستگی بازار است.
(ب) رژیم محافظه کارانه که نقش مهمی از رفاه را به خانوادهها و نقش ماندگار دولت و بازار میدهد. خانواده و شرکتها به عنوان هسته بیان همبستگی نقش مهمی ایفا میکنند.
(ج) رژیم سوسیال دموکرات، که در آن رفاه به ساخت نهادهای عمومی مرتبط است و بازار و خانوادهها نقش ماندگار دارند، جایی که هسته همبستگی دولت است و یک رفتار جهانی برای همه افراد در جامعه وجود دارد.
این اولین طبقهبندی توسط سایر آثار نظری و تجربی گسترش یافته است و در نتیجه دیگر رژیمهای رفاهی مانند مدیترانه یا سوسیالیستها مفهومسازی شدهاند (مقدم ثمن و کادرابکوا، 2015a، 2015b).
با توجه به نوآوریهای اجتماعی، رژیمهای رفاه محدودیتهایی برای توضیح شرایطی دارند که در آن تنوع گستردهای از مشکلات اجتماعی که منبع راه حلهای اجتماعی نوآورانه هستند، وجود دارند. همانطور که خواهیم دید، SIRها ممکن است برای توضیح شرایط نوآوریهای اجتماعی با شناسایی الگوهای آسیب پذیری منطقهای: اجتماعی، اقتصادی، سازمانی و زیست محیطی مناسبتر باشند. تعامل بین این نوع آسیب پذیریها، مشکلات اجتماعی را ایجاد میکند، که بسیاری از آنها اثربخشی قوانین و منابع موجود یک زمینه سازمانی خاص برای حل این مشکلات (ناهنجاریها) را زیر سوال میبرند.
همانطور که اشاره شد، هنگامی که یک مشکل اجتماعی به طرز قابل قبولی حل نمیشود و استانداردهای رفاه لازم برای یک زمینه مشخص را ایجاد نمیکند، تبدیل به یک ناهنجاری میشود. یک ناهنجاری یک مشکل مداوم است که عواقب (اثرات) آن غیر قابل تحمل (فعالانه، منفعلانه، موثر یا بالقوه) برای یک قسمت از جریان اصلی است. جریان اصلی روابط بین دولت، جامعه و بازار را برای یک زمینه خاص با توجه به یک پارادایم (مجموعهای از قوانین و منابع پایدار که تغییر آن در کوتاه مدت دشوار است) مدیریت میکند. بنابراین، ناهنجاری نشان دهنده عدم توانایی جریان اصلی در پاسخ مناسب، مؤثر و جامع به استاندارد رفاه پذیرفته شده است.
مفهوم آسیب پذیری مفهومی است که ارتباط نزدیکی به مفهوم ناهنجاری دارد. آسیب پذیری همیشه به یک پاسخ ناکافی به یک مشکل بالقوه شدید (اجتماعی، اقتصادی، نهادی و یا محیط زیستی) اشاره میکند. از این دیدگاه، آسیب پذیریها به طور بالقوه سازنده نوآوریهای اجتماعی هستند. بنابراین میتوان فرض کرد که با شناسایی آسیب پذیریها، ناهنجاریها (موثر یا بالقوه) به طور غیر مستقیم شناسایی میشوند.
شکل 4 رویکرد SIR را نشان میدهد. آسیب پذیری در وسط رویکرد است. آسیب پذیری دینامیکهای میکرو (سازمانها) را با شرایط (مناطق) مزو بیان میکند. یک پل بین این دو سطح از بستر سازمانی ایجاد میکند. مدل بر اساس فرضیه زیر است:
فرضیه: هرچه آسیب پذیری منطقهای بالاتر باشد، احتمال ظهور نوآوریهای اجتماعی بیشتر است.
این فرضیه نشان میدهد که در زمینههای سازمانی آسیب پذیر، مشکلاتی که بر انواع گروههای اجتماعی تاثیر میگذارند، چند برابر شده و به یکدیگر مرتبط هستند و ظرفیت پاسخگویی جریان اصلی برای یافتن راه حلهای مناسب یکپارچگی اجتماعی بر اساس یک استاندارد پذیرفته شده از بین میرود. در شرایط آسیب پذیری، مشکلات گیج کننده و متصل به یکدیگر باعث افزایش پیچیدگی (تنوع) میشوند. این به نوبه خود نیازمند راهکارهای سیستمیکی است که ظرفیتها و منابع لازم برای آنها وجود ندارد. بنابراین، وضعیتی رخ میدهد که در آن برای یک مشکل سیستمیک یک راه حل سیستماتیک در جریان اصلی در دسترس نیست. همانطور که اشاره شد، بستر سازمانی به شیوههای مختلف به این وضعیت پاسخ میدهد (نگاه کنید به چرخه نوآوری اجتماعی). واکنش نوآورانه (نوآوری اجتماعی) چند مرحلهای ادامه مییابد تا آنکه به یک پاسخ سیستمیک (یکپارچگی تحول آفرین) تبدیل میشود. در واقع، راه حلهای نوآورانه مختلفی برای یک ناهنجاری وجود دارد که مورد آزمایش قرار میگیرند. آنها راه حلهای تقسیم شده، جزئی، محلی و تجربی هستند. تنها یک یا یک سیستم یکپارچه از راه حلها قادر به مدل سازی و موفقیت در استعمار جریان اصلی و ارائه پاسخ پایدار قابل قبول به ناهنجاری است.
با این حال، میزان آسیب پذیری در همه زمینههای سازمانی برابر نیست. مناطقی را مییابیم که آسیبپذیرتر از دیگر مناطق هستند. هر زمینه سازمانی دارای شرایط آسیب پذیری مختلفی است که از توسعه درونی آنها حاصل میشود. این چیزی است که ما آن را آسیب پذیری منطقهای مینامیم. آسیب پذیری منطقهای یک مفهوم مصنوعی است که بیانگر ادغام انواع آسیب پذیری (اجتماعی، اقتصادی، سازمانی و محیط زیستی) برای یک بستر خاص نهادی است. آسیب پذیری منطقهای، امکان مقایسه بین زمینههای مختلف نهادی (مناطق مختلف) را در محدودهای فراهم میکند که از آسیب پذیری بیشتر به آسیبپذیری کمتر میرسد.
این استدلال نشان میدهد که آسیب پذیری مربوط به تولید ناهنجاریها است. بنابراین، هر چه سطح آسیب پذیری منطقهای بالاتر باشد، احتمال وقوع ناهنجاریهای در حال توسعه بیشتر است و بنابراین احتمال ایجاد نوآوریهای اجتماعی بیشتر خواهد بود.
چگونه میتوان آسیب پذیریهای منطقهای را مشاهده کرد؟
همانطور که شکل 4 نشان میدهد آسیب پذیریهای منطقهای باید بر اساس چهار آسیب پذیری اصلی: اجتماعی، اقتصادی، سازمانی و محیط زیستی مورد بررسی قرار گیرند (برای بررسی اشکال این آسیب پذیریها به پیوست 1 مراجعه کنید). این انواع متمایز آسیب پذیری اثرات خاصی را در یک بستر سازمانی مشخص دارند؛ انواع خاص و متفاوتی از مشکلات و اشکال جدایی را برای هر زمینه ایجاد میکنند. به همین دلیل است که نوآوریهای اجتماعی متنی، کانونی و مقیاسپذیری دشواری دارند. هر زمینه سازمانی دارای درجهای از آسیب پذیری منطقهای است و به همین دلیل است که حتی در زمینههای سازمانی با آسیب پذیریهای منطقهای کم، میتوان میزانی از نوآوری اجتماعی را پیدا کرد.
به طور خلاصه، مفهوم پیشنهادی آسیب پذیری منطقهای که توسط آسیب پذیری چهار نوعه تشکیل شده است، یک مفهوم مناسب برای درک ظهور نوآوریهای اجتماعی است. بر این اساس، زمینههای منطقهای نباید بر اساس میزان ظرفیت نهادی جریان اصلی برای حفظ یکپارچگی اجتماعی در بلند مدت مطابق پیشنهاد مدل رژیمهای دولت رفاه تفسیر و طبقهبندی شوند. برعکس، باید شرایط سازمانی را از لحاظ درجه آسیب پذیری، یعنی سطح ناتوانی سازمانی برای پاسخ دادن به پویایی شمول / محرومیت در بلند مدت، درک کنند. عدم توانایی سازمانی جریان اصلی، سناریوهای "مطلوب" برای ظهور نوآوریهای اجتماعی را ایجاد میکند.
شکل 4: رژیمهای نوآوری اجتماعی - تعامل بین زمینه و پویایی نوآوریهای اجتماعی
چگونه نوآوریهای اجتماعی را میبینیم؟
با SIR پیشنهادی توصیه میشود که ابتکارات اجتماعی را با تجزیه و تحلیل ظرفیتهای نوآوری اجتماعی بسیج شده توسط تعدادی از سازمانها در سطح منطقه ای (میکرو؛ نگاه کنید به شکل 4) بررسی کنید. به منظور مشاهده این ظرفیتهای نوآوری اجتماعی، مدل اجزا، اهداف، اصول و تاثیر (COPI) مورد استفاده قرار میگیرد (رهفلد و همکاران، 2015).
این مدل نشان میدهد که نوآوریهای اجتماعی از طریق سطوح مختلف یکپارچه میشوند: سطح شبکههای بازیگر و روابط بین بازیگران، سطح منابع (ترکیبی از چندین نوع مالی، سازمانی، سرمایه تکنولوژیکی، و غیره) و سطح نهادی (سرمایه اجتماعی). در مدل، این ابعاد در آنچه که به عنوان «اجزاء» نوآوری اجتماعی تعریف شده است، یکپارچه شدهاند. این مولفهها به شیوههای مختلف با توجه به «اهداف» نوآوری اجتماعی به یکدیگر ارتباط دارند. همانطور که ذکر شد، نوآوری اجتماعی به دنبال تقویت و بهبود شرایط انعطافپذیری گروههای آسیب پذیر با کاهش آسیب پذیریهای اجتماعی، اقتصادی و یا محیطی آنها میباشد. این اهداف از طریق پروژهها (مجموعه ای از اقدامات و منابع اجرا شده در یک زمان مشخص) توسعه یافتهاند که بر اساس کارایی (درجه ارتباط بین منابع، زمان و تأثیر) و سطوح حکمرانی (درجه شمول جمعیت هدف در فعالیتهای نوآوری اجتماعی) انجام میشوند. این ابعاد در مدل COPI به عنوان «اصول» نوآوری اجتماعی تعریف شدهاند. در نهایت، مدل نشان میدهد که این انسجام خاص بین اجزا، اهداف و اصول، نه تنها در سطح اجتماعی (اثر قدرت) بلکه در سطح سازمانی (اثر یادگیری) و در سطح فضایی (اثر مقیاس؛ نگاه کنید به ضمیمه II) "تاثیر" میگذارد.
پیش از این، استدلال شده است که نوآوری اجتماعی در توسعه خود دارای چهار مرحله است. اکنون پیشنهاد میشود که برای هر مرحله یک ترکیب متفاوت بین اجزا، اهداف، اصول و تاثیر وجود دارد. به عنوان مثال، برای یک نوآوری آزمایشی اجتماعی، میزان شبکه، کارایی، حکمرانی و تاثیر آن، همانند یک نوآوری اجتماعی در مرحله اکتشافی یا گسترش نیست. به این ترتیب، معنای پویش نوآوری، ارتباط فعال بین مولفهها، اهداف، اصول و تاثیر (COPI) و مراحل نوآوری اجتماعی است.
این پویایی نشان میدهد که نوآوریهای اجتماعی پیشرانها را با توجه به موانعی که باید بر آنها غلبه کنند بسیج میکند و جفت پیشران/ مانع دارای ویژگیهای مختلف با توجه به فاز روند نوآورانه هستند.
دینامیک نوآوری اجتماعی در آنچه که میتوانیم شیوههای نوآوری اجتماعی بنامیم، ساختار یافته است که به عنوان روشهایی تعریف شده است که در آن نوآوریهای اجتماعی مداخله میکنند تا گروههای اجتماعی آسیب پذیر را در یک استاندارد رفاهی ادغام و توانمند سازند که از جانب یک بستر خاص نهادی قابل قبول است.
در نهایت، همانطور که در شکل 4 نشان داده شده است، رابطه بین سطح مزو و میکرو را میتوان از یک راهرو دو طرفه مشاهده کرد. آسیب پذیریها سطح مزو را با سطح میکرو (از بالا به پایین) و میکرو را با سطح مزو (از پایین به بالا) متصل میکنند. از یک طرف، در سطح مزو (منطقه)، بستر سازمانی دارای سطحی از آسیب پذیری است که موجب مشکلات اجتماعی میشود، که بعضی از آنها به نا هنجاری تبدیل میشوند. از سوی دیگر، پویایی نوآوری اجتماعی، در سطح میکرو (سازمان)، مولفهها، اهداف، اصول و اثرات را ترکیب میکند و در اقدامات نوآورانه برای حل این ناهنجاریها ساختار یافته است. یعنی یافتن راه حلهای قابل قبول که به دنبال ادغام خود و تبدیل جریان اصلی هستند (ادغام تبدیلی، از پایین به بالا).
یک SIR میتواند به عنوان ترکیبی از عناصری تعریف شود که زمینههای منطقهای میتوانند برای ایجاد نوآوریهای اجتماعی به عنوان پاسخ به ناهنجاریها و آسیب پذیریهای منطقهای محیطشان توسعه دهند. آنها میتوانند با توجه به دو متغیر اصلی مورد بررسی قرار گیرند: اول، درجه آسیب پذیری ناشی از ترکیب چهار نوع آسیب پذیری، یعنی اجتماعی، اقتصادی، سازمانی و محیط زیستی. درجه آسیب پذیری، مقایسه زمینههای مختلف منطقهای را امکان پذیر میسازد. دوم، شیوههای نوآوری اجتماعی، از جمله نوآوریهای فرهنگی، تکنولوژیکی، سازمانی، قانونی و زیربنایی (کسترو اسپیلا و آنستا، 2015) که نوآوری اجتماعی را بر اساس مدل COPI ایجاد میکند (رهفلد و همکاران، 2015).
5 جمعبندی
نوآوری اجتماعی فاقد چارچوب مفهومی و روش شناختی مشترک برای ایجاد سیستمی از شاخصها است که قادر به اندازه گیری فرآیندها، محصولات و تاثیر آن باشند.
در این تلاش مفهومی و روش شناختی، پروژه سیمپکت تعریف و تجزیه و تحلیلی را ارائه میکند که کلیدی برای توسعه شاخصها است. بنابراین، نوآوری اجتماعی به عنوان ترکیبی جدید از ایدهها و اشکال مختلف همکاری شناخته میشود که از طریق درک و تقویت برخی گروههای آسیب پذیر در فرآیند یا در نتیجه نوآوری، فراتر از زمینههای سازمانی موجود میرود. این تعریف بر بازیگران شناخته شده به عنوان گروههای آسیب پذیر تمرکز میکند و پویایی نوآوریهای اجتماعی بر ترکیب این گروهها در استانداردهای رفاه است. آسیب پذیری نتیجه عدم کفایت شخصی نیست، بلکه نتیجه موانع سازمانی است که حل مسئله اجتماعی را غیر ممکن میکند و آسیب پذیری منطقهای را افزایش میدهد. این چیزی است که ناهنجاری مینامیم. با توجه به اینکه گروههای حاشیه نشین و آسیب پذیر بسیار ناهمگن هستند (اشکال مختلف محرومیت وجود دارد)، شکلهای شمول اجتماعی نیز ناهمگن هستند. بنابراین، نوآوریهای اجتماعی بر اساس تعریف «پلورالیستیک» هستند. تجزیه و تحلیل نوآوریهای اجتماعی نشان میدهد که مسیرها و مراحل مختلفی وجود دارد که فرآیندهای نوآوری اجتماعی را در ارتباط با حل اختلالات با استفاده از روشهای مختلف نوآوری اجتماعی توضیح میدهد.
این مقاله مفهوم رژیم نوآوری اجتماعی را به عنوان شیوههای استفاده شده در زمینههای منطقهای به منظور توسعه نوآوریهای اجتماعی که به ناهنجاریها و آسیب پذیریهای منطقهای محیط آنها پاسخ میدهد، بررسی میکند. این مدل راهی را برای توسعه شاخصها با هدف نشان دادن زمینههای نوآوری اجتماعی (سطح مزو) و پویایی نوآوری اجتماعی (سطح میکرو) در یک مدل یکپارچه که عنصر هدایت کننده آن اشکال مختلف آسیب پذیری است ارائه میکند.
مدل رژیم نوآوری اجتماعی به ما کمک میکند تا شاخصهای نوآوری اجتماعی را به سه روش مختلف هدایت کنیم. اولین مورد اشاره به درک و ارزیابی شرایط زمینه سازمانی دارد. آسیب پذیری منطقهای از چهار نوع آسیب پذیری (اجتماعی، اقتصادی، سازمانی و محیط زیستی) تشکیل شده است که دیدگاه واضحی از ناتوانیهای یک زمینه سازمانی برای حل مشکلات اجتماعی بر اساس یک استاندارد رفاه را ارائه میدهد. این مسیر امکان مقایسه مناطق را با توجه به درجه آسیب پذیری آنها فراهم میکند که زمینه مناسبی برای ظهور ناهنجاریها است. دومین مورد اشاره به درک و ارزیابی پویایی نوآوری اجتماعی در سطح سازمانی دارد تا بتواند شیوهها و چرخههای نوآوری اجتماعی را با توجه به تنوع عوامل نوآورانه ایجاد کند. سرانجام راه سوم درباره درک پویایی یک رژیم نوآوری اجتماعی (با اتصال آسیب پذیری منطقهای به پویایی نوآوریهای اجتماعی) برای طراحی سیاستهای عمومی برای ترویج نوآوریهای اجتماعی است.
[1] The Individual Approach
[2] The Organisational Approach
[3] The Regional/National Approach
[4] European Commission
[5] cycle
[6] stage
[7] Identification of new/unmet/inadequately met socialneeds;
[8] Development of new solutions in response to these social needs;
[9] Evaluation of the effectiveness of new solutions in meeting social needs
[10] Scaling up of effective social innovations
[11] Murray and colleagues
[12] Prompts, inspirations and diagnoses
[13] Proposals and ideas
[14] Prototyping and pilots
[15] Sustaining
[16] Scaling and diffusion
[17] Systemic change
ارزیابی ، ارزشیابی ، نوآوری اجتماعی ، ارزیابی نوآوری اجتماعی ، استاندارد ایزو ، استاندارد نوآوری ، استاندارد ارزیابی ، ممیزی ایزو ، صدور ایزو ، گواهینامه نوآوری ، گواهینامه ایزو ، شرکت صدور گواهینامه ، شرکت ممیزی ، کارآفرینی اجتماعی، شاخص ارزیابی ، ایزو 56002 ، شرکت brsm
امور آموزش شرکت BRS
تهران سعادت آباد خیابان سپیدار پلاک ۱۰
تلفن : ۰۲۱۲۶۷۶۰۰۰۱
www.BRSMENA.com
www.BRS.ir
#ایزو #استاندارد #مدیریت #ممیزی #مشاوره #سیستم_کیفیت #ایزو۹۰۰۱ #ایزو۲۲۰۰۰ #ایزو۴۵۰۰۱ #ایزو۱۴۰۰۱#استاندارد #دادهکاوی
منبع : https://brs.ir/node/133