سیاستگزاران، نهادهای غیردولتی، مؤسسات خیریه و کارآفرینان در سرتاسر دنیا، توجه فزایندهای نسبت به «نوآوری اجتماعی» به عنوان ابزاری برای پرداختن به مشکلات مختلف، از فقر و بیخانمانی گرفته تا تخریب محیط زیست، نشان دادهاند. اما معنای حقیقی این اصطلاح چیست؟ این اصطلاح به عنوان یک مفهوم نسبتاً جدید، فاقد معنای ثابت است. در معنای گسترده، این اصطلاح میتواند به خدمات و محصولات جدید، یا فرایندها، قوانین و مقررات جدید اشاره داشته باشد که به برآورده شدن یک نیاز اجتماعی، مانند کاهش تعداد افراد بیخانمان در خیابانها، تحصیل کودکان، یا حصول اطمینان از اینکه کالاها بهطور مستمر برای دستمزد عادلانه تولید میشوند، کمک میکند. مزایای نوآوری اجتماعی در هر کجا که انجام شود، بهجای افراد، به کل جامعه تعلق دارد، اگرچه در برخی از موارد، پروژههای نوآوری اجتماعی میتوانند سود و بازده سرمایهگذاری نیز دربر داشته باشند.
با رواج و عمومیت یافتن مفهوم نوآوری اجتماعی، تلاشهای بیشتری برای نظم بخشیدن به این رشته، با تعریف واضح و روشن این اصطلاح و تجزیه و تحلیل بهترین فعالیتها، صورت گرفته است. تاکنون تلاشهای کمی برای بررسی این مسئله انجام گرفته است که کشورها چگونه میتوانند نوآوری اجتماعی را ترویج کرده و افراد جامعه را قادر به نوآوری سازند. هدف این شاخص و گزارش هیئت دولت نیز بررسی این مسئله بوده و با همکاری بنیاد نیپون انجام شده است.
شاخص نوآوری اجتماعی 2016، ظرفیت نوآوری اجتماعی در 45 کشور ـ از گروه 20 و کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعهی اقتصادی ـ و کشورهای دیگر را مورد ارزیابی قرار داده تا برخی روندهای قابلتوجه در اقتصادهای درحالتوسعه را به تصویر بکشد. کشورهای حاضر در این شاخص، بر اساس چهار معیار، امتیاز میگیرند که در مجموع، نشاندهندهی ظرفیت آنها برای توسعهی نوآوری اجتماعی خواهد بود:
چارچوب نهادی و سیاستی، دسترسی به بودجهی مالی، سطح کارآفرینی و گستردگی شبکههای جامعهی مدنی.[1]
مهمترین یافتههای شاخص و این مقاله عبارتاند از:
· ایالات متحده در صدر شاخص نوآوری اجتماعی 2016، با کسب 79 امتیاز از 100 امتیاز شده است. این کشور ابتدا در کارآفرینی و سپس در معیارهای چارچوب سیاستی و نهادی و تأمین بودجهی مالی، امتیاز کسب کرده، اما در کسب امتیاز از معیار عمق شبکهی جامعهی مدنی، موفق نبوده و رتبهی یازدهم را در میان کشورها به دست آورده است. باتوجهبه این که نوآوری اجتماعی از راهکارهای جزء به کل، بهجای دولت بزرگ نشأت میگیرد، و از اینرو هماهنگ با عقاید سیاسی غالب در ایالات متحده است، به نظر نمیرسد رتبهی آمریکا در این شاخص، جای شگفتی داشته باشد. اما این نتایج نشاندهندهی حمایت قانونی و سیاسی برای این مفهوم، برای مثال از طریق دفتر نوآوریهای اجتماعی و مشارکت مدنی و صندوق نوآوری اجتماعی که هردو در سال 2009 راهاندازی شدهاند نیز هست.
· بریتانیا، بهترین چارچوب سازمانی و حمایت سیاسی برای نوآوری اجتماعی را دارا است. بریتانیا رتبهی دوم را در مجموع کسب کرده و سیاستهای نوآوری اجتماعی آن، الگوهای مناسبی هستند که سایر کشورها میتوانند آن را معیاری برای خود قرار دهند. دولتهای متوالی در بریتانیا، قوانینی برای حمایت از پروژههای نوآوری اجتماعی و کسبوکارها وضع کردهاند، و این در حالی است که سیاستهایی مانند ابتکار «جامعهی بزرگ» از سال 15-2010 نیز، بودجهی مالی و حمایت سازمانی برای نوآوریهای زیادی را فراهم کردهاند.
· کرهی جنوبی در منطقهی آسیا-اقیانوسیه، در صدر است، و رتبهی دوازدهم را دارد. اگرچه این کشور فاقد استراتژی ملی نوآوری اجتماعی است، اما از شرکتهای اجتماعی حمایت کرده و بودجهی مالی و یارانه برای این کسبوکارها ارائه میکند. شهر سئول با ابتکارهای فراوان مانند دادههای باز و ارتباطات مستقیم، در نوآوری اجتماعی پیشتاز بوده است: این شهر شامل 90% اطلاعات عمومی، شامل پروژههای پیشنهادی توسط مقامات شهری بوده و پیشنهادها و نظرات شهروندان را برای بهبود پروژهها، به کار گرفته است.
· ژاپن و اسپانیا در میان برجستهترین کشورهای ناکارآمد قرار دارند. با در نظر گرفتن سطح درآمد، رتبهی پایینتری نیز برای ژاپن دور از ذهن نیست: اکثر نوآوریهای اجتماعی، بودجهی خصوصی دریافت کردهاند (اگرچه شرکتهای غیرانتفاعی میتوانند درخواست کمک از دولت مرکزی داشته باشند)، و عوامل اجتماعی، از خطرپذیری کارآفرینی جلوگیری میکنند. به همین ترتیب، اسپانیا (ردهی 28م) با رتبهای پایینتر از کنیا (27م) در شاخص، قابلتوجه است: اگرچه این کشور در نوآوریهای اتحادیهی اروپا مشارکت دارد، اما آگاهی کمی در رابطه با نوآوری اجتماعی به عنوان یک مفهوم یکپارچه در این کشور وجود دارد و همچنین فاقد استراتژیها و بودجهی مالی در سطح ملی است.
· نوآوری اجتماعی نیازمند اطلاعات است، اما کشورهای کمی به اندازهی کافی دادههای باز دارند. متخصصان، سیاستهای مربوط به شفافیت اطلاعات را یکی از عناصر سازنده در نوآوری اجتماعی، بهویژه در ارائهی خدمات اجتماعی در سطح جامعه میدانند. در این شاخص، EIU (واحد اطلاعات اکونومیست)، تنها به نُه کشور، امتیاز بالا را اعطا کرده است، که نشان میدهد آیا دولتها، اطلاعات مربوطه را جمعآوری و منتشر میکنند یا نه، و آیا در رابطه با تأثیر و نیاز به نوآوری اجتماعی، تحقیق و بررسی میکنند: بلژیک، شیلی، دانمارک، فرانسه، آلمان، لهستان، سوئد، بریتانیاا و ایالات متحده.
· چارچوبهای قانونی برای شرکتهای اجتماعی، هنوز محدود هستند. یکی از عوامل بسیار مهم این است که آیا یک کشور، دارای چارچوب قانونی برای شرکتهای اجتماعی هست یا نه. تعریف این ساختارها، باعث تشویق کارآفرینان اجتماعی شده، از مدیران حمایت قانونی به عمل میآورد، و ابهامات مربوط به تعاریف را از بین میبرد. تاکنون، این چارچوبها بهجای قانون، استثناء بودهاند: تنها هفت کشور در این شاخص، دارای این قوانین هستند، درحالیکه 12 کشور دیگر، طرحهایی برای اجرای این مقررات دارا میباشند. شرکتهای سهامی عام در بریتانیا (که در سال 2006 تأسیس شدهاند) و شرکتهای سودآور ایالات متحده (از سال 2010)، معیارهای جهانی به شمار میروند.
· کانادا بهترین محیط مالی برای نوآوری اجتماعی را داراست. کانادا (ردهی سوم)، تعهد یکپارچهی خود برای تأمین مالی نوآوری اجتماعی در سالهای اخیر را هم در سطح ملی و هم استانی، از طریق نوآوریهایی مانند تأسیس صندوق نوآوری اجتماعی جامعه و دانشگاه و صندوق بازنشستگی اجتماعی انتاریو، نشان داده است. این کشور همچنین سابقهی طولانی در نوآوریهای مربوط به تأمین مالی، مانند ایجاد صندوق سرمایهگذاری توسعهی اقتصادی نوا اِسکوشیا، داشته است که به سرمایهگذاران امکان دریافت اعتبار مالیاتی در جوامع محلی را میدهد و در سال 1999 آغاز به کار کرده است.
· تأمین مالی، هدف نهایی نیست. خطری که از لحاظ تأمین مالی و سرمایهگذاری بیشتر، نوآوری و شرکتهای اجتماعی را تهدید میکند این است که خود تأمین مالی، و نه پرداختن به مسائل اجتماعی، به یک هدف تبدیل شده و پروژهها یا شرکتها، بیش از حد مدیون حامیان مالی خود هستند. با توجه انحصاری به صرفهجویی در هزینه برای مقامات دولتی یا سودآوری برای سرمایهگذاران (مثلاً از لحاظ اوراق قرضهی تأثیر اجتماعی یا بازده مورد انتظار از شرکتهای اجتماعی)، نگرانی این است که ستون مربوط به پروژههای نوآوری اجتماعی، بالاتر از سایر برنامههای اجتماعی که بهطور مستقیم دریافت بودجه داشتهاند، خواهد بود.
امور آموزش شرکت BRS
تهران سعادت آباد خیابان سپیدار پلاک ۱۰
تلفن : ۰۲۱۲۶۷۶۰۰۰۱
www.BRSMENA.com
www.BRS.ir
#ایزو #استاندارد #مدیریت #ممیزی #مشاوره #سیستم_کیفیت #ایزو۹۰۰۱ #ایزو۲۲۰۰۰ #ایزو۴۵۰۰۱ #ایزو۱۴۰۰۱#استاندارد #دادهکاوی
منبع : https://brs.ir/node/173
بدلیل پیچیدگی ساختار نظری و به دلیل این که اندازهگیریهای یک بعد یکنواخت، یک دیدگاه نسبتا محدود از عملکرد شرکت در حوزههای اجتماعی و محیطی مربوطه را ارائه میدهد، ایجاد یک مقیاس واقعی نمایندگی CSR (مسئولیت اجتماعی شرکت) بسیار دشوار بود . مطالعات پیشین طیف وسیعی از اندازهگیریهای CSR را طراحی کردهاند . اینها شامل ابزارهای بررسی انتخاب اجباری ،شاخص مسئولیت اجتماعی و شهرت فورچون یا مقیاسهای شهرت موسکوویس ، تحلیل محتوی اسناد شرکتی ، اقدامات رفتاری و ادراکی و روشهای مطالعه موردی (کلارکسون، 1995) میشوند. در سالهای اخیر، دادههای مسئولیت اجتماعی ارائه شده از سوی KLDبطور گستردهای مورد استفاده قرار گرفتهاند و در واقع، به شدت به گسترش و انتشار گسترده مطالعات مربوط به CSR کمک کردهاند .
آیتمهای اندازهگیری بر اساس بررسی دقیق ادبیات معرفی شدند. ساختارها و شاخصهای مربوطه در مدل اندازهگیری در ضمیمه ذکر گردیده و در زیر بحث شده است. برای تسهیل تحقیقات تجمعی، عملیاتهای مورد آزمایش در مطالعات قبلی مورد استفاده قرار گرفتند.
متغیرها به عنوان ساختارهای چندآیتمی عمل میکردند. آیتمها شامل رویههای CSR با 4 ذینفع (تامینکننده، مشتری، کارمند و جامعه محلی) و مسئولیت زیست محیطی بودند. عملکرد نوآوری به دنبال آیتمها در مطالعات قبلی اندازهگیری شد و نشاندهنده عملکرد کلی نوآوری شرکت در مورد محصولات جدید یا بهبود یافته (کالا یا خدمات) و فرایندها است. عملکرد شرکت با استفاده از آیتم های تحقیق قبلی عملیاتی شد که از طریق آن پاسخدهندگان عملکرد سازمانی خود را نسبت به دیگران در صنعت ارزیابی کردند. اندازهگیریهای ادراکی عملکرد مالی قبلا در ادبیات تجزیه و تحلیل SMEها استفاده شده است، زیرا دادههای عینی در مورد عملکرد مالی این شرکت ها به ندرت در دسترس هستند، عمدتا به این دلیل که صاحبان قانونی ملزم نیستند این اطلاعات را منتشر کنند. علاوه بر این، این رویکرد دنبال شد، زیرا بطور کلی چنین فرض میشود که مدیران اجرایی، مخصوصا در رابطه با عملکرد شرکتهای خود آگاه و مطلع هستند. علاوه بر این، شواهد نشان میدهد که خودگزارشی مدیران از عملکرد بطور قابل توجهی با اندازهگیریهای عینی عملکرد شرکت همبستگی دارد. برای اندازهگیری عملکرد شرکت، ما از یک متغیر متمرکز بر عملکرد رقابتی استفاده کردیم، که شبیه به آن چیزی است که توسط مارین و همکاران یا گالاردو-وازکائز و سانچز-هرناندز پذیرفته شده است. فرمولبندی و معیارهای پاسخ به پرسشنامه در ضمیمه تعریف میشود.
3-3- اندازهگیری واریانس روش معمول
ما برای مدلسازی معادلات ساختاری (SEM) برای اعتبارسنجی اندازهگیری و برای آزمون مدل ساختاری استفاده کردیم. SEM بویژه برای آزمایش مدلهای پیچیده و وقتی محققان نیاز به ترکیب متغیرهای پنهان دارند، بسیار مفید است. بطور خاص، ما تصمیم گرفتیم تا از SEM بر اساس رویکرد کمترین مربعات (PLS) استفاده کنیم، زیرا روش PLS مبتنی بر واریانس، برای مدلهای آزمون تئوری اکتشافی یا اصول اولیه ترجیح داده میشود. از آنجایی که ما همزمان متغیرهای مستقل و وابسته را از همان پاسخدهندگان جمعآوری کردیم، واریانس روش معمول میتواند یک دغدغه و نگرانی در این مطالعه باشد. میزان تعصب روشهای متداول با استفاده از چهار روش مختلف ارزیابی شد. اولا، آزمون یک فاکتور هارمن با وارد کردن تمام شاخص ها به یک عامل اصلی تجزیه و تحلیل عامل (پودساکوف و ارگان، 1986) استفاده شد. شواهدی برای روش تعصب متداول وجود دارد که یک عامل کلی برای اکثریت کوواریانس در میان همه عوامل به حساب میآید. با تمام شاخصهای وارد شده، 9 عامل استخراج شد. واریانس توضیح داده شده از 9.50٪ تا 5.17٪ متغیر است، که نشانگر هیچ تعصب رایج متداول نیست. دوما، یک روش همبستگی جزئی استفاده شد. بالاترین عامل از تجزیه و تحلیل عامل مولفه اصلی به مدل حداقل مربعات جزئی (PLS) به عنوان یک متغیر کنترل بر روی تمام متغیرهای وابسته اضافه شده است. با توجه به پودساکوف و ارگان، فرض میشود که این عامل "در صورتی که یک عامل کلی باشد که تمام متغیرها بر روی آن بار میگردد، شامل بهترین تقریب واریانس روش معمول است". این عامل یک تغییر قابل توجه در واریانس تولید میکند که در هر یک از سه متغیر وابسته توضیح داده شده است، و مجددا نشان میدهد که هیچ تعصب شیوه متداول اساسی وجود ندارد. سوما، ما از روش لیندن و ویتنی (2001) استفاده کردیم، که یک ساختار تئوری ناسازگار (متغیر نشانگر) را برای تنظیم ارتباطات بین ساختارهای اصلی بکار میگیرد.
استفاده از تجارت الکترونیکی به عنوان متغیر نشانگر (سوتو-آکوستا و مرونو-سردان، 2008) مورد استفاده قرار گرفت. هرگونه همبستگی بالا بین هر یک از موارد اصلی ساختار تحقیق و استفاده از تجارت الکترونیکی، نشانهای از تعصب شیوه متداول است، زیرا استفاده از تجارت الکترونیکی بطور کلی با ساختار اصلی مطالعه مرتبط است. از آنجا که میانگین همبستگی بین تنوع و ساختار اصلی 09/0 = r بود، این آزمون هیچ شواهدی از تعصب روش معمول نشان نداد. چهارما، ماتریس همبستگی (جدول 2) هیچ یک از متغیرهای بسیار وابسته را نشان نداد، در حالی که شواهدی از تعصب متداول معمولا منجر به همبستگیهای بسیار بالا میشود (r > 0.90).
بطور خلاصه، این آزمایشها نشان میدهد که تعصب شیوه متداول در مطالعه ما یک تهدید جدی نیست. جدول 2 همچنین یک نمای کلی از میانگینها، انحرافات استاندارد و همبستگیهای ساختارها را فراهم میکند.
3-4- اعتبارسنجی ابزار
اندازهگیریها از مجموعه دادهها با ارزیابی ابعاد و قابلیت اطمینان آنها پالایش گردید. در ابتدا، اکتشاف اولیه تک بعدی بودن با استفاده از تجزیه و تحلیل عامل مؤلفه اصلی انجام شد. در هر تجزیه و تحلیل، مقادیر ویژه بیشتر از 1 بودند، که منجر به حمایت اولیه از ادعای تکبعدی بودن ساختارها میشود. سپس، قابلیت اطمینان و اعتبار مدل اندازهگیری مورد تایید قرار گرفت. اعتبار همگرای مقیاسها مستلزم برآوردن سه معیار است: (1) تمام بارهای شاخص باید 0.65 باشد. (2) قابلیت و اعتبار مرکب (CR) باید 0.8 باشد؛ و (3) واریانس میانگین استخراج شده (AVE) برای هر ساختار باید بیش از 0.5 باشد. همانطور که جدول 3 نشان میدهد، تمام بارهای شاخص بیش از آستانه توصیه شده هستند، مقادیر CR از 0.84 تا 0.96 و AVE از 0.56 تا 0.93 متغیر هستند. بنابراین، هر سه شرایط برای روایی همگرایی وجود دارد.
فورنل و لارکر (1981) معتقدند که برای ارزیابی اعتبار تفکیککننده ریشه مربع AVE یک متغیر پنهان باید بیشتر از همبستگیهای بین بقیه متغیرهای پنهان باشد. همانطور که جدول 2 نشان می دهد، روایی تبعیضی (تفکیککننده) برای مدل وجود دارد، چرا که ریشه مربع AVE برای هر ساختار بیشتر از همبستگی مربع بین جفت ساختارها است. علاوه بر این، مقادیر آلفای کرونباخ تمام شاخصها باید از مقدار توصیه شده 0.6 بیشتر باشد و تمام موارد اندازهگیری ما که در جدول 3 نشان داده شده است، بیش از 0.6 هستند. بنابراین، اقلام اندازهگیری کلی، قابلیت اطمینان کافی دارند.
این مطالعه مسئولیت اجتماعی شرکت را به عنوان یک ساختار واحد متشکل از پنج بعد اندازهگیری میکند: CSR با تامینکنندگان، CSR با مشتریان، CSR با کارکنان، CSR با جامعه محلی و مسئولیت زیست محیطی. همانطور که در جدول 4 نشان داده شده است، این پنج بعد ساختار مرتبه بالاتر را نشان میدهد. بطور مشابه، عملکرد شرکت به عنوان یک ساختار مرتبه دوم متشکل از سه بعد عملیاتی گردید (بنگرید به جدول 5): عملکرد مالی، عملکرد روابط مشتری و عملکرد روابط انسانی .
مسئولیت اجتماعی ، مسئولیت اجتماعی شرکتی ،ایزو 26000 ، استاندارد 26000 ، گواهینامه 26000 ، ممیزی 26000 ، iso 26000 ، شرکت brsm ، شرکت ایزو ، شرکت استاندارد ، شرکت گواهی دهنده ایزو ، شرکت صادر کننده ایزو ، شرکت معتبر ایزو ، مرکز ملی تایید صلاحیت ، مرکز ملی نوآوری ، شرکت brs
امور آموزش شرکت BRS
تهران سعادت آباد خیابان سپیدار پلاک ۱۰
تلفن : ۰۲۱۲۶۷۶۰۰۰۱
www.BRSMENA.com
www.BRS.ir
#ایزو #استاندارد #مدیریت #ممیزی #مشاوره #سیستم_کیفیت #ایزو۹۰۰۱ #ایزو۲۲۰۰۰ #ایزو۴۵۰۰۱ #ایزو۱۴۰۰۱#استاندارد #دادهکاوی
منبع : https://brs.ir/node/131
OECD (2011، ص 20) در پاسخ به مشکلات اجتماعی حل نشده یا نیازهای اجتماعی که به شکل درستی برآورده نشدهاند، مشکلات و نیازهایی که دولت یا بازار تجاری به شکل ناموفقی به آنها پرداختهاند، بر اهمیت نوآوری اجتماعی در محل کار بدین صورت تاکید کرده است: "شناسایی و توزیع خدمات جدیدی که کیفیت زندگی افراد و جوامع را بهبود میبخشند؛ شناسایی و پیادهسازی فرآیندهای یکپارچهسازی بازار کار جدید، شایستگیهای جدید، مشاغل جدید و اَشکال جدید مشارکت". نوآوری اجتماعی که یک وجه تمایز محوری و بسیار مهم با نوآوری کسب و کاری دارد که نیروهای بازار محرک آن هستند، شامل یک بعد اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی است که بر تغییر اجتماعی جهت پر کردن شکافهای موجود در تدارکاتی تمرکز دارد که نه دولت و نه بخش خصوصی قادرند این شکافها را شناسایی یا آنها را برطرف کنند (مولگان، 2006؛ لتیس و پارخ، 2010).
نوآوری اجتماعی با اَشکال سازمانی متعددی رخ میدهد از نوآوری اجتماعی در شرکتهای انتفاعی گرفته که به دنبال ارزشآفرینی اجتماعی هستند تا سازمانهای دو ماموریتی که باعث تشکیل مدلهای ترکیبی جدیدی مانند شرکت مزیتی، شرکت با مسئولیت محدود و سود پایین (L3C) و شرکت با هدفی منعطف در آمریکا شدهاند (باتیلانا و همکاران، 2012)، تا NGOها و خیریهها. کسب و کارهای اجتماعی در طول این زنجیره یا "طیف ترکیبی" قرار میگیرند (دیز و اندرسون 2006). کسب و کارهای اجتماعی با اتخاذ یک رویکرد تجاری بر بهبود پیامدهای اجتماعی مربوط به یک اجتماع یا گروه خاصی از ذینفعان تمرکز دارند (چل 2007).
طبق گزارش موسسۀ کسب و کارهای اجتماعی بریتانیا (2015) تقریباً دو سوم از کسب و کارهای اجتماعی فعالانه درگیر نوعی نوآوری هستند و یک محصول یا سرویس جدید یا اصلاح شده را در سال جاری معرفی کردهاند. لذا کسب و کارهای اجتماعی معرف یک فرم سازمانی مهمی هستند که از طریق آن، میتوان فرآیند نوآوری اجتماعی را بررسی کرد. با این حال، دوگانگی یکپارچهسازی مکانیزمهای بازار با استراتژیهایی جهت خلق ارزشهای اجتماعی و اقتصادی (التر، 2007؛ امرسان و توئرسکی 1996) باعث به وجود آمدن چالشهای خاصی در توزیع دستور کار نوآوری اجتماعی شده است. این چالشها ترکیبی هستند زیرا کسب و کارهای اجتماعی با محیطهای کاری جالشبرانگیزی مواجه میشوند که منابع ناامن، تکیه بر داوطلبان و کانالهای استخدامی غیرمعمول و منابع بودجهبندی غیرمشخص از جمله ویژگیهای این محیطها هستند (مور و همکاران 2012). تناقضات موجود در گردش منابع، کسب و کارهای اجتماعی را وادار کرده است تا هر چند وقت یکبار پیکربندیهای منابع خود را به ویژه در رابطه با نوآوری اجتماعی مجدداً ارزیابی کنند. کسب و کارهای اجتماعی برای اینکه در دراز مدت دوام بیاورند باید مجموعهای از روشها در اختیار داشته باشند که آنها را قادر سازد تا فعالیتهای خود را در پاسخ به تغییر دیدگاهها مشخص کنند، توسعه دهند و اصلاح کنند و فعالانه به دنبال همکاری مشترک با ذینفعان خود در تلاش برای شناسایی و توسعۀ فرصتهای نوآوری باشند (کسب و کارهای اجتماعی بریتانیا، 2015).
در دهۀ گذشته، نوآوری اجتماعی به عنوان یک حوزۀ پژوهشی ظاهر شده است (ون در هاو و روبالکابا 2016) که در وهلۀ اول بر تعریف این مفهوم هم به کمک مقالات تئوریکی و هم به کمک مطالعات موردی تمرکز دارد. بررسی جامعی که از مقالات توسط موری و همکاران (2009) به عمل آمده است، نبود مفاهیمی که مورد پذیرش همگان واقع شده باشند، تاریخچههای کامل، تحقیقات تطبیقی یا تحلیلهای کمّی را مشخص کرده است. با توجه به اهمیت روزافزون نوآوری اجتماعی (OECD، 2011) مرور مقالات، کمبود قابل توجۀ تحقیقات در مورد فرآیند نوآوری اجتماعی را نشان داده است (فیلیپز و همکاران 2015)؛ لذا ما بر طیفی از مقالات اصلی نوآوری و همچنین مقالات نوظهور نوآوری اجتماعی به عنوان پایه و اساس ساخت فرضیههای خودمان تمرکز کردهایم.
مقالهای که توسط چالمرز و بالان-ونوک (2013) ارائه شده است بر شکاف موجود در تحقیقات مربوط به نوآوری اجتماعی تاکید کرده است و معتقد است که هرچندکه توجۀ زیادی به نوآوری در شرکتهای انتفاعی به ویژه در صنایع با تکنولوژی پیشرفته شده است، ولی رویکرد افراد نسبت به نوآوری اجتماعی تا حد قابل توجهی متفاوت است: سازمانهایی که نوآوری اجتماعی را اِعمال میکنند از لحاظ منابع فوقالعاده در مضیقه هستند و خودِ فرآیند نوآوری اجتماعی چندان واضح نیست زیرا نوآوری اجتماعی نسبت به نوآوری محصول یک پدیدۀ متفاوت و بینظمتر است. علیرغم بینظمی بالقوۀ نوآوری اجتماعی، نیکولز و مورداک (2012) معتقدند که پیروی از نوآوری اجتماعی را میتوان برحسب دورههای طولانی مدت به دو فاز مجزا تقسیم کرد: فرآیند خلق ایدههای جدید و فرآیند پیادهسازی این ایدهها به منظور خلق یک روش موفقیتآمیز.
تحقیقات قبلی در مورد نقش فرآیند ایدهپردازی در نوآوری اجتماعی و همچنین بر نقش کارآفرینان اجتماعی در تشخیص یک فرصت و پیروی از یک ماموریت اجتماعی تاکید دارند (مونلور و آتاران، 2008؛ د بروئین و فرانتی، 2011؛ فیلیپز و همکاران 2015). تحقیقی که توسط مورفی و کومبز راجع به فرآیند شکلگیری ایده انجام شده است بر بُعد رابطهای در بسیج منابع اقتصادی، اجتماعی و محیطی به عنوان پیشنیاز ظهور نوآوری اجتماعی تاکید شده است. این مولفین معتقدند که فرآیند بسیجسازی منابع آشکارا متفاوت با الگوهای مرسوم شناسایی منابع از طریق شرکتهای کارآفرین است زیرا فرآیند بسیجسازی منابع در وهلۀ اول شامل داوطلبانهگرایی اساسی و پشتیبانی عموم مردم از مسالۀ نوآوری مورد نظر است. از همه مهمتر اینکه این مولفین معتقدند که این نوع منابع نوآوری امکان گردش دانش و اطلاعاتی را فراهم میکنند که برای فرآیند نوآوری فوقالعاده مهم است. بخشی از این دانش در کسب و کار اجتماعی قرار دارد، ولی قسمت اعظم این دانش احتمالاً به طیفی از ذینفعان برمیگردد و لذا باید یک رابطۀ اساسی با ذینفعان برقرار کرد تا بتوان این دانش را شناسایی کرده و به آن دسترسی پیدا نمود.
مقالات موجودی که راجع به نوآوری باز ارائه شدهاند (چسبرو 2003؛ وست و بوگرز 2014) بینشهای مهمی در مورد نوآوری اجتماعی با تاکید بر منابع بیرونی تهیه کردهاند که به شکل بالقوهای برای یک سازمان ارزشآفرینی میکنند ولی این منابع از آنِ این سازمان نیستند. این نوع منابع عبارتند از: داوطلبان، انجمنهای نوآوری، اکوسیستمها و شبکههای محیطی گسترده. نوآوری باز خلاقیت جمعی را با استفاده از "درونریزیها و برونریزیهای هدفمند دانش به ترتیب به منظور تسریع نوآوری داخلی و گسترش بازارها جهت استفادۀ ذینفعان بیروتی از نوآوری" مهار میکند (چسبرو و همکاران 2006، ص 1). علاوه براین، مفهوم نوآوری باز بر اساس این فرضیه معرفی شده است که سازمانها میتوانند گردشهای دانش را در مرزهای سازمان چنان مدیریت کنند که هم فرصتهایی برای طیفی از ذینفعان پیدا شوند و هم دانش به سازمان انتقال یابد و همچنین روالها و مکانیزمهایی برای یکپارچهسازی دانش و ایجاد شایستگیهایی ساخته شوند (چسبرو 2003).
چالشهای مربوط به مدیریت فرآیند توسعه و همگونسازی دانش مخصوص نوآوری بر افزایش گرایش افراد نسبت به شبکهسازی میان سازمانی و دوری جستن از کار کردن و نوآوری به تنهایی تاکید دارند (بزانت 2003؛ برکینشو و همکاران 2007)- موضوعی که در تحقیقات مربوط به نوآوری اجتماعی منعکس شده است. به عنوان مثال، مطالعۀ موردی لیون (2012) که شامل چند سرویس مختلف مخصوص افراد بیکار بوده است دریافته است که وجود شبکهها و روابط ذینفعان با کسب و کارهای اجتماعی و سازمانهای موجود در بخشهای دولتی و خصوصی برای توانمندسازی کسب و کارهای اجتماعی مهم است تا بتوانند فعالیتهای خود را توسعه دهند و تاثیر نوآوری اجتماعی آنها بیشتر شود. با این حال، وستلی و همکاران (2014) بر نیاز جامعه به کسب و کارهای اجتماعی به منظور ساخت پیکربندیهای منابع مِن جمله مجموعههایی از مهارتهای پیچیدهای که بسیج منابع را هدف قرار میدهند و این مجموعه مهارتها در محور توانایی آنها در اجرای نوآوری اجتماعی قرار دارند، تاکید کردهاند. علاوه براین،اَشکال ناملموس گردش سرمایه در مرزهای سازمانی و جامعه که موجب توسعۀ روابط ذینفعان شده است، میتواند به لقاح متقابل ایدهها و همآفرینی نوآوری کاربرمحور کمک کند (ادواردز-اسکاچر و همکاران 2012).
چالمرز و بالان-ونوک (2013) به دنبال پیدا کردن شکاف موجود در تحقیقات مربوط به نوآوری اجتماعی از طریق مطالعات موردی هستند که به بررسی نقش روالها و توسعۀ ظرفیت جذب سازمانهای غیرانتفاعی به منظور شناسایی و توسعۀ فرصتهای مربوط به نوآوری اجتماعی به ویژه با استفاده از دانش کاربران پرداختهاند. این مولفین طیفی از روالهایی که در شناسایی دانش و یادگیری و انتقال این دانش و یادگیری به سازمان به کار رفتهاند را شناسایی کردهاند مِن جمله حفظ تماس خود با جوامع خود به منظور به دست آوردن اطلاعات ارزشمند کاربران، پرس و جو از کارگران میدانی، به دست آوردن بازخورد مشتریان، آموزش، حضور در کنفرانسها و همکاری با ذینفعان متخصصتر مانند دانشگاهها یا سایر کارشناسان.
هرچندکه فرآیند تشخیص فرصت به واسطۀ زمینۀ متفاوت و ماهیت نوآوری اجتماعی از یک سازمان به سازمان دیگر فرق میکند، ولی ظهور رویکردهای جدید و اَشکال سازمانی جدیدی که از طریق آنها میتوان به مشکلات اجتماعی رسیدگی کرد، واضح و مبرهن است. مقالهای که به تازگی ارائه شده است بر نقش ذینفعان در توسعۀ فعالیتهای ارزشآفرینی از طریق نوآوری در مدل کسب و کار تاکید دارد (زات و همکاران 2011). این امر مستلزم استفاده از مدلهای جدید در تحقق اهداف اجتماعی (لیون و فرناندز 2012؛ سیلوز و مایر 2007)، اهرمسازی از قابلیتهای NGOها از طریق شراکتهای میان بخشی (داهان و همکاران 2010) و شراکتهای جمعی بین شرکتها و NGOها (مانینگ و رزلر، 2014؛ نیکولز و هابریچ، 2016) ِمن جمله تمرکز بر ارتقاء قابلیتهای ذینفعان (گاریگا 2014) است.
نوآوری در مدل کسب و کار میتواند مبتنی بر طراحیهای نوین یا روشهای جدیدی باشد که یک سازمان به کمک آنها وارد همکاری با ذینفعان میشود تا برای تمام شرکای مبادلات از طریق "مرتبط ساختن احزابی که قبلاً با یکدیگر در ارتباط نبودهاند، از طریق مرتبط ساختن شرکت کنندگان در یک معامله با روشهای جدید یا با طراحی مکانیزمهای جدید معاملات" ارزشآفرینی کند (زات و امیت 2007، ص 184). ما ضمن تمرکز بر شرکتهای کارآفرین انتفاعی میتوانیم از مقالۀ زات و امیت (2007، ص 195) که در مورد طراحی بر اساس نوبودگی است، درسهایی را فراگیریم زیرا این مولفین ظاهراً حتی تحت شرایط کمبود منابع نیز به بررسی نوآوری پرداختهاند مثلاً با کسب و کارهای اجتماعی مواجه شدهاند که به دنبال مهار منابع ذینفعان بودهاند. این موضوع، موضوع مهمی است زیرا در یک محیط بیثبات، یک سازمان ممکن است روابط متعددی با ذینفعان برقرار کند تا بتواند کمبود منابع خود را جبران نماید (هانگ و چو، 2013). کسب و کارهای اجتماعی نیز مانند شرکتهای کارآفرینی که توسط زات و امیت (2007) بررسی شدهاند، وابسته به ساخت طراحیهایی برای مدلهای کسب و کار هستند که آنها را قادر میسازند تا به شکل نتیجهبخشی گروههای متعددی از ذینفعان و چندین سازمان را با روشهایی یکپارچهسازی کنند که قبلاً به کار گرفته نشدهاند تا بدین طریق به اهداف نوآوری اجتماعی خود دست پیدا کنند. این نوع مدلهای کسب و کار در کسب و کارهای اجتماعی بیشتر دیده میشوند زیرا این کسب و کارها میتوانند منجر به خلق بازار جدیدی شوند یا آنقدر تکامل یابند تا فرآیندهای جدیدی ساخته شوند که این در تحقیقات مربوط به سازمانهای ترکیبی مشهود است (باتیلانا و همکاران 2012؛ باتیلانا و دورادو 2010). با این حال، تفاوت مهم بین مدلهای کسب و کاری که زات و همکاران (2011) در مورد آنها بحث کردهاند و مدلهای کسب و کاری که توسط کسب و کارهای اجتماعی به کار گرفته شدهاند این است که مدلهای کسب و کار نوع اول مبتنی بر یک مکانیزم تبادل اقتصادی محض نیستند بلکه بیشتر مبتنی بر پیوندهای رابطهای یا غیربازاری هستند (پُست و همکاران 2002) و این نیز مدیریت و حاکمیت این مدلهای کسب و کار را کلاً پیچیدهتر میسازد.
استفاده از طیفی از پیوندهای ذینفعان برای یادگیری، یک فرآیند حیاتی برای کسب و کارهای اجتماعی است و کسب و کارهای اجتماعی از طریق اصلاح ساختارهای خود و فعالیتهای جست و جوی استراتژیک خود بهتر میتوانند دانش ارزشمندی که در شبکهها ریشه دوانیده را کاملاً توسعه دهند (چالمرز 2013). همۀ این نکات در پیروی از نوآوری اجتماعی مهم هستند زیرا نوآوری اجتماعی تمام مرزهای بخشها، جوامع و سازمانها را درمینوردد و فقط در یک کلاس واحد ریشه نمیدواند طوری که ناتوانی در دستیابی به شبکههای مناسبی از ذینفعان به شدت نوآوری اجتماعی را مختل سازد (لتیس و پارخ 2010). همانطور که فریمن و همکاران (2010، ص 281) گفتهاند:" ارزش با جست و جو در بازار کشف نمیشود، بلکه از طریق فرضیهها و باورهایی که در جامعه رواج دارند، خلق میشود". به همین صورت، رولوف (2008) بر اهمیت شبکههای چند ذینفعی در حل مشکلات اجتماعی پیچیده تاکید کرده است. این نوع شبکهها به جای استفاده از رویکردهای سازمانمحوری که فقط به فکر رفاه سازمانها هستند بر استفاده از رویکرد مبتنی بر مشکلات ذینفعان تمرکز دارند تا مطمئن شوند که نیازهای معمولاً ضد و نقیض ذینفعان مختلف برطرف میشوند (رولوف 2008). مدیریت مبتنی بر مشکلات ذینفعان به ویژه در رسیدگی به مشکلات اجتماعی مناسب است که در این نوع مدیریت باید اعضایی از جامعه که معمولاً به حاشیه کشانده میشوند یا دیده نمیشوند را به حساب آورد (رولوف 2008).
ما بر اساس مقالۀ قبلی، کسب و کارهای اجتماعی را پیشنهاد دادهایم که میتوانند روابط ذینفعان را گسترش دهند و بدین طریق به شناسایی فرصتهای جدید و دستیابی به بازارها یا ذینفعان جدید آتی کمک کنند. این کسب و کارهای اجتماعی میتوانند با گسترش روابط ذینفعان پایگاه دانش یا مهارتهای آنها را ارتقا بخشند و بدین طریق به ایجاد قابلیتهای مربوط به اجرای نوآوری اجتماعی کمک کنند. ما در مورد هر یک از این موارد به ترتیب بحث خواهیم کرد.
حوزه مسئولیت اجتماعی شرکت BRS
تهران سعادت آباد خیابان سپیدار پلاک ۱۰
تلفن : ۰۲۱۲۶۷۶۱۲۸۱
www.BRSMENA.com
www.BRS.ir
#ایزو #استاندارد #مدیریت #ممیزی #مشاوره #سیستم_کیفیت #ایزو۹۰۰۱ #ایزو۲۲۰۰۰ #ایزو۴۵۰۰۱ #ایزو۱۴۰۰۱#استاندارد #اجتماعی #نواوری #کارآفرینی